
حدیث نت**
وارث مُلک تبسم ، کاظم است
عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است
آفرینش ، سوره ای از مهر او
بر لب هستی ، تبسّم کاظم است
مُصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است
مُقتدای آسمان مردان سبز
قبله ی آیینه مردم ، کاظم است
ترجُمان وحدت دل های ما
تابش مِهر تفاهم ، کاظم است
مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید
در میستان هفتمین خُم ، کاظم است
آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است
**************************
السّلام ای وارث خبر الانام بر تو ای نور خداوندی سلام
السلام ای حجت روی زمین کعبه ی جان را ستون هفتمین
جانشین حضرت خیرالبشر تاج شاهنشاهی عصمت به سر
باب رحمت نور قرآن مبین موسی کاظم امام هفتمین
بر زمین و آسمان فرمان روا مظهری از رحمت و صبر خدا
درگهت باب الحوائج عام را قبله گاهی هر دل ناکام را
باچنین فضل و بزرگی و شرف
گوهری هستی و پنهان در صدف
**************************
بزم ما را باز آمد عالم آرایی دگر کز قدومش بزم ما گردیده سینایی دیگر
قرنها بگذشته از موسی و شرح رود نیل آمده اینک به فتح نیل موسایی دگر
صادق آل نبی را داده حی بی نیاز از برای تشنگان علم دریایی دگر
گرچه زهرا به عالم نیست همتایی ولی شد حمیده با چنین فرزند زهرایی دگر
ای صبا برکو به زهرا دیده روشن چون خدا داده بر فرزند تو شمس دل آرایی دگر
گر که مریم مام یک عیسی بود حق از کرم داده بعد از عیسی برتو عیسایی دگر
از پی ترویج دین و حفظ قرآن مجید هادی ما در طریقت گشته مولایی دگر
تا جهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد زد قدم در این جهان اینک مسیحایی دگر
یوسفی آمد که یوسف هم بود زندانیش زان که زندان رفتن او راست معنایی دگر
زد قدم در ملک عالم نور چشمان علی تا زند بر بام هستی کوس رسوایی دگر
تا کند از ریشه بنیاد بنی العباس را زد قدم امروز انسان ساز فردایی دگر
تا که در عالم به آقایی رساند شیعه را حق به آقایی خود آورده آقایی دگر
غیر آل الله ما را نیست در محشر شفیع از در دربارآنان پس مرو جایی دگر
در جزا برگ عبور ما به امضا بسته است معتبر جز مهر آنان نیست امضایی دگر
گر به تیغی بند بند شیعه را سازی جدا در سرش جز عشق آنان نیست سودایی دگر
شعر من ران ملخ هست و من ژولیده مور
غیر از اینم بر سلیمان نیست کالایی دگر
شاعر : محمد حسن فرحبخشیان – ژولیده نیشابوری
**************************
ای اساتید دو گیتی طفل ابجد خوان تو نور دلها تا ابد از مشعل عرفان تو
علم هستی گوهری از بحر بی پایان تو عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو
آفرینش در کنار سفره ی احسان تو جان جان عالم استی جان ما قربان تو
ای تمام علم حرفی ناتمام از مکتبت ای مسیحای سخن را روح از یاد لبت
بوده درسی بر بشر هر لحظه ی روز وشبت یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت
نور دانش می فشاند تا قیامت کوکبت صد فلک انوار پیدا در لب خندان تو
ای که درمخلوق سر تا پا جمال خالقی خود زبان حقّ و قرآن را زبان ناطقی
درد بی درمان جانها را طبیب حاذقی تا ابد استاد انسانها کما فی السّابقی
صدق را مصداق و مولانا امام صادقی راستی مانند گل می روید از بستان تو
کرسی تدریس تو در سینه ایمان پرورد همچنان هارون مکّی ها مسلمان پرورد
مؤمن طاق و هشام وابن نعمان پرورد چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد
هم مفضّل هم ابان هم ابن حیّان پرورد می دمد انوار دانش از لب عمران تو
رازهای ناشفته دّر مکنون تواند اهل دانش تا قیامت حشر مدیون تواند
هر کجا علمی فرا گیرند ممنون تواند علم و تفسیر واصول وفقه ، مرهون تواند
چار اصل محکم از منشور قانون تواند بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو
بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو مجلسی ها لاله ای از لاله زار علم تو
شیخ طوسی شهروندی از دیارعلم تو صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو
هر فقیهی قطره ای از جویبار علم تو دستشان از دور و از نزدیک بر دامان تو
ای که دوزخ با نگاهت رشک رضوان می شود ای که از هارون تو آتش گلستان می شود
کافر از یک گردش چشمت مسلمان می شود مالک دوزخ به لبخند تورضوان می شود
مور از فیض تو همدم با سلیمان می شود ای سلیمان در مقام سلطنت سلمان تو
تو ولّی اللهی آئینه ی پیغمبری در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری
فاطمه یا مجتبائی یا حسین دیگری نورچشم سیّد سجّاد ونجل باقری
هم ابو عبدالهی هم صادقی هم جعفری صدق ، شاهینی بود بر کفّه ی میزان تو
ای به روز بیکسی یار همه بی یارها دیده از منصور دون بیدادها آزارها
حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها
اشک افشاندند بهر غربتت دیوارها بلکه آتش بود رد بیت الولا گریان بود
برد با پای پیاده دشمن کین گسترت نه ردا بر دوش بود ونه عمامه بر سرت
ضعف برتن ، ذکربر لب ، اشک در چشم ترت بارها می خواست جان گردد جدا از پیکرت
بود خالی آن دل شب جای زهرا مادرت تا ببیند بر تو چون بگذشت از عدوان تو
تا کند با قتل منصور روز خلق شام بارها شمشیر خور آورد بیرون از نیام
کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام
زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام ورنه گیرم جان و سوزم مسند وایوان تو
عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب
گشت با مرگت مدینه صحنه یوم الحساب آسمان فضل بودی سرنهادی بر تراب
عالمی در سایه امّا تربتت درآفتاب
چشم میثم نه جهان گردیده اشک افشان تو
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
**************************
شد با صفا خانه ى توحید
نور خدا در افق تابید
شد با صفا خانه ى توحید
ششم امام جان به قربانش
یک گل شکفت از گلستانش
شد باصفا خانه ى توحید
نسل بتول آیت کوثر
هفتم امام نسل پیغمبر
شد باصفا خانه ى توحید
موساى کاظم گل ایمان
گلواژه ى معنى قرآن
شد باصفا خانه ى توحید
نور وجود گشته تابنده
هستى زند بر رخش خنده
شد باصفا خانه ى توحید
صادق تبار حضرت کاظم
زهرا نسب چون على عالم
شد باصفا خانه ى توحید
یک جرعه از جام احسانش
شیرین کند کام یارانش
شد باصفا خانه ى توحید
میلاد او برهمه تبریک
برمهدى فاطمه تبریک
شد باصفا خانه ى توحید
شاعر:غلامرضا سازگار
**************************
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است
دولت سراى حضرت موسى بن جعفر است
آیینه جمال خداوند سرمدى
هم مظهر علوم و خصال پیمبر است
در جبهه مبارکش، آثار زهد و علم
لعلِ لبش، علامتى از حوض کوثر است
سالار اهل دین بُوَد و فخر اولیا
هفتم امام و حجت خلاق اکبر است
شاعر:مدرس
**************************
سر تا به پا نوری و زیبایی چو مهتاب
تو جاری هستی و زلالی جلوه ی آب
تاویل آبات محبت هستی ای نور
اسپند آرید آریا چشمان بد دور
صبر خدا در صبرتان جلوه نموده
عشق شما اهل دلان را دل ربوده
قدر تو را تنها خدا داند و لا غیر
زرگر فقط قدر طلا داند و لا غیر
ای هفتمین واژه ، گل زیبای زهرا(س)
مستی به پای عشقتان زیباست آقا
شکر خدا دست ازل این را قلم زد
ما را گدای خانه ی عشقت رقم زد
ای هفتمین کوکب به تاج قدر خورشید
مام فلک مثل شما دیگر نزایید
باب الحوائج هستی و باب المرادت
دل را کشانده تا حرم ، پائین پایت
آقا غریبه نیستم من آشنایم
خلوت نشین صحن زیبای رضایم
هفت آسمان نوری و تا جلوه نمودی
از ماه و خورشید و ستاره دل ربودی
از ماه و خورشید و ستاره هیچ از نور
اسپند آرید آریا چشمان بد دور
مخمور شد چشم فلک از این سپیده
روشن شد از نور شما چشم حمیده
**************************
ای شمس والای وِلا، موسی بن جعفر (ع)
ای مرکز مهر خدا، موسی بن جعفر (ع)
بر پای مقدم های گل بارانت ای یار
هر عاشقی گردد فدا، موسی بن جعفر (ع)
ای صد چو حاتم سائل یک گوشه چشمت
لطفی نما بر این گدا، موسی بن جعفر (ع)
در این شب فرخنده، ای مولود عاشق
عیدی بده بر دست ما ، موسی بن جعفر (ع)
امشب فقط نام تو را بر لب سراییم
تا در تن ما مانده نا، موسی بن جعفر (ع)
در بوستان مهر ایزد ای شقایق
هر غنچه ای دارد نوا، موسی بن جعفر (ع)
در کل عمرت غم ز مزدوران که دیدی
ای کشتی غرق بلا، موسی بن جعفر (ع)
در روز میلادت بیا از روی اکرام
کن قسمت ما کربلا، موسی بن جعفر (ع)
مظلوم هستی همچو جد اطهر خویش
ای کشته ی زهر جفا، موسی بن جعفر (ع)
زهر جفا رنگ از رخ پاکت ربوده
ای باب مظلوم رضا، موسی بن جعفر (ع)
سروده: جعفر ابوالفتحی
**************************
بزم ما را نبود زیب و فرى بهتر از این
نیست ما بى خبران را خبرى بهتر از این
بهر پرواز به کاشانه قاف ملکوت
حق نداده است مرا بال و پرى بهتر از این
هر کسى را اثرى هست گرانمایه و من
بین اشعار ندارم اثرى بهتر از این
آمد این مژده نگوشم سحر از عالم غیب
که نباشد شب ما را سحرى بهتر از این
شب میلاد همایون بهین رهبر ماست
که بشر را نبود راهبرى بهتر از این
از گریبان زمین سرزده خورشید مگر
که ندیده است بخود زیب و فرى بهتر از این
جاى دارد که بگوید به دوصد جلوه زمین
آسمانا تو ندارى قمرى بهتر از این
صادق آل نبى را پسرى داد خدا
که نباشد پدرى را پسرى بهتر از این
بعد صادق زره لطف نداده است بما
صدف بحر ولایت گهرى بهتر از این
بخدائى خدا نیست در اقلیم وجود
بهر زیب سر ما تاج سرى بهتر از این
بهتر روز صفر هفتم ماه صفر است
نیست ما هم سفران را سفرى بهتر از این
بهتر نابودى هارون ستمگر نبود
خفته در بیشه دین شیر نرى بهتر از این
بهتر پرپر شدن زهر ندارد به یقین
شجر گلشن دین برگ و برى بهتر از این
گوئیا خلق نکرده است بدین حسن و خصال
بین ابناء بشر، حق ، بشرى بهتر از این
چشم خورشید چو افتاده به او گفت نداشت
کلک ذات احدیت هنرى بهتر از این
اى شه ملک خراسان پسر شیر خدا
چون تو نبود پسرى را پدرى بهتر از این
نیست در گردش ایام بدین جلوه گرى
مهر و مه را شب و روز دگرى بهتر از این
حاجت خویش طلب کن که ندارد پس از این
تیر جانسوز دعایت اثرى بهتر از این
من ژولید چه گویم که ز یمن قدمش
بزم ما را نبود زیب و فرى بهتر از این
هیات رزمندگان اسلام**
یک سعادت
داد این بشارت تابیده هفتم
مهر ولایت
آمد این مژده از حى تبارک
میلاد موسى بن جعفر مبارک
– - – - – - – -- – - – - – – -
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است
دولتسراى حضرت موسى بن جعفر است
آیینه جمال خداوند سرمدى
هم مظهر علوم و خصال پیمبر است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
– - – - – - – - – - – - – – - –
بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت
تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت
رسید شادى شیعیان به عرش اعلى
چونکه شد نور رخ موسوى هویدا
– - – - – - – - –– - – - – – - –
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام رهبر راه ولاست
باطن نورانیاش آیینه ایزدنماست
میلاد با سعادت هفتمن اختر تابناک آسمان ولایت مبارک باد
– - – - – - – - – - – - – - – – -
مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست
رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست
آمدى و باب هر حاجت دلها شدى
باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست
میلاد نور مبارک
– - – - – - – - – -– - – - – – - –
زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید
میلاد کاظم آل محمد(ص) مبارک باد
– - – - – - – - – – - – - – – - –
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم بر شما مبارک
– - – - – - – - –- – - – - – – - –
شده دل وادى سینا به تجلاى موسى
که کلیم خدا آید به تماشاى موسى
میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعفر بر شما مبارک باد
– - – - – - – – - – - – – - –
سر زد مهى زیبا از نسل کوثر
شد جلوه گر نور موسى بن جعفر
تابنده خورشید عشق و عقیده
امام صادق را فروغ دیده
میلاد امام موسی کاظم مبارک باد
– - – - – - – - – -– - – - – – - –
ماه مدینه شمع جمع هستى
بر ما دهد درس یکتا پرستى
هفتم وصى خاتم النبیین
سلاله طاها و آل یاسین
هفتم ماه صفر، روز تولد هفتمین ستاره آسمان ولایت مبارک باد
– - – - – - – - – – - – - – – - –
داده خداوند جلى
حمیده را دسته گلى
آمد موسى طور انّما
روشن چشم رسول مصطفى
صادق آل مرتضى چشم تو روشن
ولى حق نور هدى چشم تو روشن
مولود این هفتم ولى
بادا مبارک بر على
– - – - – - – - – – - – - – – - –
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی.
سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخش ِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است.
ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد
– - – - – - – - – – - – - – – - –
امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند».
– - – - – - – - – - – - – – - –
امام موسی کاظم:سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.
– - – - – - – - – - – - – – - –
امام موسی کاظم:خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش
– - – - – - – - – – - – - – – - –
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده
، فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
، کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
– - – - – - – - - – - – - – – - –
دل به طهورای ولایت برید
حاجت خود به باب حاجت برید
نگویم این را که خدا عالم است
باب حوائج به خدا کاظم است
میلاد نور مبارک
– - – - – - – - – – - – - – – - –
یاد تو مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست
آمدی و باب هر حاجت دلها شدی
باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
– - – - – - – - - – - – - – – - –
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم مبارک باد
بیتوته**
آن درگهى که پایهاش از عرش برتر است
دولتسراى حضرت موسى بن جعفر است
آیینه جمال خداوند سرمدى
هم مظهر علوم و خصال پیمبر است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت
تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت
رسید شادى شیعیان به عرش اعلى
چونکه شد نور رخ موسوى هویدا
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام رهبر راه ولاست
باطن نورانیاش آیینه ایزدنماست
میلاد با سعادت هفتمن اختر تابناک آسمان ولایت مبارک باد
مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست
رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست
آمدى و باب هر حاجت دلها شدى
باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست
میلاد نور مبارک
زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید
میلاد کاظم آل محمد(ص) مبارک باد
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم بر شما مبارک
شده دل وادى سینا به تجلاى موسى
که کلیم خدا آید به تماشاى موسى
میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعفر بر شما مبارک باد
سر زد مهى زیبا از نسل کوثر
شد جلوه گر نور موسى بن جعفر
تابنده خورشید عشق و عقیده
امام صادق را فروغ دیده
میلاد امام موسی کاظم مبارک باد
ماه مدینه شمع جمع هستى
بر ما دهد درس یکتا پرستى
هفتم وصى خاتم النبیین
سلاله طاها و آل یاسین
هفتم ماه صفر، روز تولد هفتمین ستاره آسمان ولایت مبارک باد
داده خداوند جلى
حمیده را دسته گلى
آمد موسى طور انّما
روشن چشم رسول مصطفى
صادق آل مرتضى چشم تو روشن
ولى حق نور هدى چشم تو روشن
مولود این هفتم ولى
بادا مبارک بر على
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی.
سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخش ِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است.
ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد
امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند».
امام موسی کاظم:سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت.
امام موسی کاظم:خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده
، فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
، کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد
دل به طهورای ولایت برید
حاجت خود به باب حاجت برید
نگویم این را که خدا عالم است
باب حوائج به خدا کاظم است
میلاد نور مبارک
یاد تو مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست
آمدی و باب هر حاجت دلها شدی
باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم مبارک باد
روز هفتم ماه صفر سال 129 ق زمانی که امام جعفر صادق علیه السلام به همراه خانواده و اصحابشان از سفر حج به مدینه مراجعت می کردند، در مکانی به نام «اَجواء»، کودکی، از مادری به نام حمیده اندلسیه به دنیا آمد که حضرت، نام او را موسی گذاشتند و فرمودند: «این فرزند بعد از من امامی برای خلق است».
از مستحباتی که در اسلام بر آن تاکید فراوان شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد نورسیده است. امام جعفر صادق علیه السلام نیز در احیای این سنت نبوی، پس از مراجعت به مدینه، به شکرانه مولود مبارک ولیمه ای ترتیب داد و در آن امامت آن حضرت را اعلام فرمود.
مهم ترین و معروف ترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام ، «کاظم» است. کظم به معنی بیرون آمدن نَفَس است. کَظوم کسی است که نَفَس خود را حبس می کند و این کنایه از سکوت است و کاظم یعنی فرو خورنده خشم و غضب. از دیگر القاب آن حضرت می توان به عالم، صالح، باب الحوائج، صابر، امین و زین المجتهدین اشاره کرد. مهم ترین کنیه آن حضرت عبدصالح و ابوالحسن می باشد که در میان اهل حدیث به ابوالحسن اول معروف است.
امام موسی کاظم علیه السلام از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب می کرد و در بحث های علمی شرکت می جست و در عین ناباوری اطرافیان، فردی کهنه کار و قوی، اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضل علمی بود و این موجب محبوبیت آن حضرت نزد امام جعفر صادق علیه السلام و اصحاب گردیده بود. مسئله امامت این کودک بعد از امام جعفر صادق علیه السلام و جانشینی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و هادی و راهنما بودن او محبوبیتی مضاعف نزد پدر به وجود آورده بود.
امام موسی کاظم علیه السلام با این که وضع مالی امام جعفر صادق علیه السلام بد نبود و او می توانست راحت و بی غم زندگی کند و آسان بخورد و بپوشد و روزگار بگذراند، در جوانی در مزرعه پدر کار می کرد و با دیگر کارگران، دوش به دوش، در برابر آفتاب به کشاورزی می پرداخت ناگفته نماند این امر سبب نمی شد که او خود را از شرکت در مجالس درس پدر محروم کند یا لطمه ای به دیگر وظایف او وارد آورد.
امام موسی کاظم علیه السلام بیست سال از دوران زندگی پدر را درک کرد که برای او بسیار گران قدر و پر ارج بود. محضر پدر برای او از آن بابت ارزنده بود که او قدر پدر، امام و استاد خود را می شناخت و چه بهره ها که از اشراقات آن استاد و پدر گرامی برای او حاصل نمی شد. منصور عباسی که زنده بودن امام جعفر صادق علیه السلام را سدی برای خود می دانست به طراحی نقشه قتل آن حضرت پرداخت و به حضرت زهر خورانید. امام پس از خوردن زهر بیمار و بستری شد و در فاصله اندک به دیدار اجداد پاکش شتافت و سکان امامت را به امام موسی کاظم که بیست سال بیشتر نداشت سپرد. امام کاظم علیه السلام نیز همان راه و روش پدر را تعقیب کرد.
مدت امامت، امام موسی کاظم علیه السلام 35 سال بود. امامت آن امام مصادف با زمام داری غاصبانه چهارتن از بنی عباس بود که عبارتند از منصور، مهدی، هادی و هارون. امام علیه السلام مدت ده سال از امامت خود را در عصر منصور گذراند. منصور عباسی از متعصب ترین دشمنان خاندان علی علیه السلام و در کینه و حسادت بی مانند بود. ده سال دوم امامت آن حضرت در عصر مهدی عباسی گذشت که اهانت هایی نیز به امام روا داشت و چهارده سالِ آخر امامت را نیز در عصر هارون سپری کرد که سخت ترین دوره زندگانی و دوران حبس امام بود.
هارون را اصرار بر این مسئله بود که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جدّ اصلی اینان عموی پیامبر بود. غافل از آن که مسئله امامت عهدی الهی است، نه منصبی مالی و ارثی. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود به آیه مباهله استناد می کرد که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام و خاندان او، فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، را نفس و جان خود معرفی کرد.
امام موسی کاظم علیه السلام پس از پدر نهضت علمی او را دنبال کرد و پیروانش را که پراکنده شده بودند، از نو گرد هم آورد و به مجلس درس آنها سر و سامان داد. البته وضعیت برای این اقدام امام مساعد نبود، اما او از هر فرصت و امکانی برای تحقق این هدف سود می جست و لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد و در راه تکامل جنبش علمی و نهضت فرهنگی اسلام تلاش کرد و صدها محدّث و مفسر و مبلّغ تربیت نمود و به کمک آنها توانست از مکتب تشیع پاسداری کند و حرکت آن را تداوم بخشد.
امام موسی کاظم علیه السلام مردم را به تفکر و تعقل دعوت می کرد و متذکر می شد که هرچیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل، تفکر است و از نشانه های تفکر، سکوت و خاموشی است. این خود سبب می شود که افراد کم تر سخن بگویند و بیشتر بیندیشند تا حقایق را به دست آورند. امام موسی کاظم علیه السلام در این باره می فرماید: «آدمی از سوی خدا دو حجت دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهرْ خدا و انبیا و ائمه اند و حجت باطن عقل است».
امام موسی کاظم علیه السلام همانند پیامبر اسلام(س) مشوّق کار و فعالیت بود و خود الگوی کار و تلاش مشروع در نزد مردم بود و می فرمود: «از تنبلی و سستی بپرهیزید که این امر مانع بهره گیری شما از دنیا و آخرت است» آن بزرگوار در تشویق به کار می فرمودند: «آن گاه که کار برای تأمین زندگی خانواده و عیال باشد، نوعی از جهاد و دارای همان پاداش است».
امام موسی کاظم علیه السلام هم چون جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام در قالب دعاهایی به هدایت و آموزش مردم می پرداختند. آن حضرت در دعاها و اعمال ماه رجب نوع زندگی مطلوب و هدفمند را به زیباترین بیان به تصویر کشیده اند: «خدایا، از تو می خواهم که زندگی مرا، زندگی پاک و پاکیزه ای قرار دهی، به من گشایش و فراخی و نیز آزادی ورهایی عنایت کنی؛ به من آن زندگانی بخشی که در آن امنیت و تندرستی همراه با فروتنی و قناعت و سپاس گزاری باشد و عافیت و پرهیزکاری و پایداری در آن موج زند».
امام موسی کاظم علیه السلام با بیانی الهام گرفته از وحی الهی، در سفارش به مناجات و عبادت خداوند می فرمایند: «بکوشید که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای مناجات با خدا، بخشی را برای امور زندگی، و ساعتی را برای معاشرت با دوستان و افراد مطمئن ـ کسانی که عیب های شما را به شما بشناسانند و در نبود شما، دوستدار شما باشند ـ و بخشی را هم برای تفریحات و لذت های حلال خالی کنید که به وسیله این تفریحات حلال است که می توانید سه برنامه قبلی را درست انجام دهید».
امام موسی کاظم علیه السلام در آراستگی و نظافت هم چون امامان قبل از خود بود و با سر و وضعی آراسته و لباس و جامه ای پاکیزه و مرتب در بین مردم حضور می یافت. لباس آن حضرت از بَس نظیف و مرتب بود به نظر فاخر می آمد. به هنگام بیرون آمدن برای دیدار با مردم یا حضور در مجلسِ درس، با وضعی آراسته و مرتب در جمع مردم حاضر می شد و این را نوعی حرمت گزاری نسبت به مردم به حساب می آورد. کفش آن حضرت تمیز و زیبا و راه رفتنشان نه تند بود و نه کند. سعی و حرکتش موقّرانه و از روی متانت بود.
امام موسی کاظم علیه السلام دارای آوائی خوش در تلاوت قرآن بود. عشق به قرآن آن آوا را حزین تر و جاذب تر ساخته و با صدای خوش و لحنی زیبا آن را قرائت می کرد. در حین قرائت قرآن در عالمی دیگر بود. چنان قرآن تلاوت می کرد که گویی آن آوا از سراسر وجودش برمی خواست و کل وجود و اعضای آن حضرت سرگرم تلاوت قرآنند؛ آن چنان که شنوندگان از حرکت باز می ماندند و به آوای تلاوت او گوش فرا می دادند.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن | به رُخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن |
روزی امام موسی کاظم علیه السلام از مسجدالحرام برخاست که بیرون رود. وقتی سوار مرکب شد و حرکت کرد، فردی از دیدن شکوهش متحیر شد و پرسید: تو که ای؟ امام علیه السلام فرمودند: «اگر نسب مرا می پرسید من فرزند محمدمصطفی صلی الله علیه و آله وسلم حبیب خدایم. از نسل اسماعیل ذبیح اللّه و فرزند ابراهیم خلیل هستم. اگر از شهر من می پرسی، من اصالتا از شهر و دیاری هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر یک بار برای انجام وظیفه [گذاردن حج و مناسک] بدان جا آیند. اگر از مفاخر من می پرسی، از خاندانی هستم که بینیِ گردن کشان و ستمگران را به خاک مالیده، باعث شدند مردم راه هدایت را بشناسند و به سوی توحید روی آرند. اگر شهرت مرا خواهی، من از آل محمدم که خدای دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند».
علی بن یقطین از شاگردان و یاران حضرت بود که به سفارش امام موسی کاظم در دستگاه خلافت بود تا به دست گیری از یتیمان و مستضعفان بپردازد. سخن چینان به هارون خبر دادند که وی طرف دار امام موسی کاظم علیه السلام است. هارون در مقام بررسی درستی این خبر، چندین نوبت علی بن یقطین را آزمود. یکی از آنها بدین قرار است که هارون روزی بر سبیل انعام پولی و لباس و جبّه ای به علی بن یقطین داد. او نیز عین هدیه را برای امام موسی کاظم علیه السلام ارسال کرد. امام پول و لباس را قبول و جبه را به وی باز گرداند و فرمود که از آن خوب نگه داری کن تا روزی تو را به کار آید. هارون روزی علی بن یقطین را احضار کرد و خبر آن جبّه را گرفت. چون به وی خبر داده بودند که علی بن یقطین آن جبّه برای امام موسی کاظم علیه السلام فرستاده است. علی بن یقطین گفت: آن جبّه را معطور و مهمور کرده و در صندوقی نهاده است و به غلامی دستور داد تا برود و آن جبّه را نزد هارون بیاورد. غلام رفت و جبه را حاضر کرد و پیش روی هارون نهاد. نظر هارون تغییر کرد و علی بن یقطین را مورد مرحمت قرار داد و آن خبرچین را به صد تازیانه کیفر کرد.
روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از جلو خانه «بُشْر» می گذشت. صدای ساز و آواز شنید. از خدمت گزاری که برای کاری به دَرِ خانه آمده بود سؤال کرد: «صاحب تو آزاد است یا بنده؟» خدمت گزار گفت: مولای من آزاد است. حضرت فرمود: «راست گفتی، اگر او بنده بود از خدا پروا می کرد و چنین نمی کرد». وقتی خادم داخل خانه شد بُشْر علت تأخیر او را جویا شد. او هم ماجرا را نقل کرد. از شنیدن ماجرا در بُشْر تحولی رخ داد. با پای برهنه بیرون دوید و خود را به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسانده، عذرخواهی کرد و بعد از گریه و زاری در حضور مبارک آن حضرت توبه کرد و از اعمال زشت گذشته خود پشیمان شد و بعد از این ماجرا از عابدان و زاهدان روزگار شد .
علی بن یقطین از خواصّ اصحاب امام کاظم علیه السلام بود که در دستگاه خلافت هارون دارای منزلتی بس عظیم بود و شیعه بودن خود را از دیگران پنهان می کرد. در کتاب رجال کبیر نقل است که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به او فرمودند: «یک موضوع را برای من ضامن شو تا من سه موضوع را برای تو ضمانت کنم که عبارتند از: سالم ماندن از گزند شمشیر دشمن، گرفتار نشدن به نداری، و در امان ماندن از اسارت و زندان». علی بن ابن یقطین گفت: آن موضوعی که من باید ضامن شوم چیست؟ حضرت فرمود: «ضمانت دهی هر وقت یکی از دوستان ما نزد تو بیاید او را اکرام کنی». علی بن یقطین ضامنت کرد و امام علیه السلام هم ضامن آن سه موضوع شد.
هارون الرشید، خلیفه عبّاسی، با این که قدرتمندترین خلیفه عباسی بود از این که می دید مردم احترام فراوانی به امام کاظم علیه السلام می کنند به شدت ناراحت بود و تمام تلاشش این بود که نفوذ معنوی امام علیه السلام را خنثی کند. او از این که می شنید مردم حقوق و مالیت های اسلامی را مخفیانه به موسی بن جعفر علیه السلام می پردازند و با این عمل خود در واقع حاکمیت ایشان را به رسمیّت شناخته، از حکومت عبّاسی بیزاری می جویند، سخت رنج می برد. روی همین اصل بود که روزی هارون امام علیه السلام را کنار کعبه دید و به ایشان گفت: «تو همان هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده تو را به پیشوایی بر گزیده اند؟ امام فرمودند: «اَنَا اِمامُ القُلُوبِ و اَنْتَ اِمامُ الجُسُوم؛ من بر دل های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها».
مردی از امام کاظم علیه السلام معنی جواد را پرسید ایشان در پاسخ فرمودند: «اگر منظور تو از بنده جواد، است باید بدانی که جواد کسی است که هرچه از جانب خدا بر او واجب است ادا کند و بخیل کسی است که تکلیف الهی را ادا نکند، و اگر مقصود تو جواد بودن خداست باید بدانی که خداوند چه ببخشد و چه دریغ کند جواد است؛ چون اگر ببخشد چیزی را بخشیده که از آن تو نبوده است و اگر هم دریغ ورزد، آنی را دریغ کرده که از آنِ تو نبوده است».
آن حضرت تهی دستان مدینه را شناسایی می کرد و شبانه برای آنان پول و چیزهای دیگر می برد و آنان نمی دانستند که این پول ها از جانب کیست.
روزی موسی بن جعفر علیه السلام فرزندانش را احضار کرد و به آنان گفت: «فرزندانم به شما وصیتی می کنم که هرکس آن را به خاطر سپارد هلاک نشود». سپس فرمود: «اگر کسی نزد شما آمد و در گوش راستتان حرف زشتی گفت و سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: چیزی نگفته، عذر او را بپذیرید».
امام کاظم علیه السلام به هشام می فرمودند: «ای هشام، امیر مؤمنان علی علیه السلام به یارانش سفارش می کرد و می فرمود: شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار و رعایت داد در خشنودی و خَشم... وصیت می کنم. و نیز شما را سفارش می کنم به این که با کسی که از شما بریده بپیوندید و از کسی که به شما ستم کرده گذشت کنید و بر کسی که از شما دریغ داشته ببخشید و باید نظرتان عبرت، و خاموشی تان اندیشه، و سخن تان ذکر خدا و سرشتتان سخاوت باشد؛ زیرا بخیل به بهشت و سخاوتمند به دوزخ نرود»
حوزه*
کدام نقل درست است، روز ولادت
امام موسی کاظم(ع)
یا شهادت امام حسن مجتبی(ع)؟