ویژه نامه امام سجاد علیه السلام,

سه شنبه 12 مرداد 1395 :: نویسنده : احمد

شهادت امام سجاد علیه السلام

بزرگ نمایی کوچک نمایی
امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس ازایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت ترین ادوارسیاسى - اجتماعى -، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت .
در تاریخ وفات آن حضرت سال 94،95 و 96 هجرى قمرىگفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقلمربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.
البته جز این نقلها، برخى مورخان به سالهاى92، 93، 99، 100نیز اشاره کرده اند. بنابراین ، اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد - علیه السلام - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاک قرار دهیم ، عمر شریف وى هنگام وفات 57 سال بوده است . دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب ع ره و ده سال آن در دورانامامت عموى گرامیش - حسن بن على ع و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على ع بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .
و اما آرا در زمینه ماه و روز رحلت آن حضرت نیز مختلف است . بیشتر نویسندگان ورز دوازدهم محرم را متذکرشده اند. و برخىروزهاى 18، 19، 22 و 25 محرم را مطرح کرده اند و نیز نقلى ، روز 14 ربیع الاول را احتمال دادهاست .
درباره علت شهادت امام سجاد - علیه السلام - و چگونگى وفات آن پیشواىصالحان ، عمده تاریخنگاران تصریح کرده اند، ولید بن الملک ، ایشان را مسموم ساخته وآن را حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است .
بعضى هم نوشته اند که هشام بنعبدالملم در روزگار خلافت ولید، امام على بن الحسین - علیه السلام - را مسموم کردهاست .
اما میان این دو نظر، تنافى و تعارضى وجود ندارد. زیرا طبیعى است که هرچند برنامه مسومیت امام سجاد از سوى دستگاه خلافت - ولید - ریخته شده و فرمان آنتوسط شخص خلیفه صادر گشته باشد، کسان دیگرى مجرى آن برنامه و فرمان خواهند بود. زیرا مسایل سیاسى و اجتماعى و همچنین محبوبیت امام سجاد - علیه السلام - در میانمردم و معروفیت وى به علم و زهد و تقوا، هرگز به حاکمان این جراءت را نمى داده استکه به طور مستقیم با آن حضرت رویا رو شوند و به ستیز برخیزند و با زمینه هاى قتل وىرا به طور علنى فراهم آورند.
بر این اساس ، بعید نمى نماید که هشام بن عبدالملکبه دستور بردارش ‍ ولید مرتکب چنین جنایتى شده باشد و ولید و هشام هر دو کشنده امامسجاد بوده باشند.
مدفن على بن الحسین علیه السلام
بدنمطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع مدفون گشت
بقیع زمین کوچکىاست که بسیارى از بزرگان اسلام را در خود جاى داده است . از آن جمله چهار امام شیعه - امام حسن مجتبى علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفرصادق - علیه السلام - میباشد.
در گذشته زمان ، مسلمانان و شیفتگان اسلام و اهلبیت ، به تجلیل آبادى این مکان همت گماشته و براى هر یک از این بزرگان ، حرم وبارگاهى بنا کرده بودند . اما سوگمندانه ، و هابیان در شوال 1344 هجرى قمرى اینآثار را تخریب کردند و همه را با خاک یکسان نمودند!از آن این پس ، رفتار ناشایست وهابیان و حکام حجاز همواره از سوى محافل اسلامى مورد انتقاد شدید قرار داشته ودارد.
در این مدت تلاشهاى زیادى صورت گرفت تا شدید وضع اسفبار بقیع به صورتنخستین آن برگردد و بى حرمتها پایان یابد. اما على رغم قولهاى مساعدى که گاه حکامحجاز داده اند، هرگز قدم مثبتى در این راستا برداشته نشده است . و در حالى کهشاهزادگان هوسران و خوشگذران در مجلل ترین کاخها به سر مى برند و دشمنان خلق و خداو بیگانگان و دشمنان اسلام در آن کاخها استقبال مى کنند و ثروت و امکانات جهاناسلام را به پاى غرب و صهیونیسم بین الملل نثار مى نمایند، مرقد بزرگان و شایستهترین چهره هاى دینى مسلمانان ، چون گورستانى متروک مورد بى مهرى و بى اعتنایى قراردارد و شعائر اسلامى مورد سخت ترین بى حرمتیها واقع شده است !
منبع: امام سجاد جمال نیایشگران،احمد ترابی


۱۲محرم شهادت حضرت امام زین العابدین(ع) به روایتی (۹۵ ق)

سه شنبه 12 مرداد 1395 :: نویسنده : احمد
۱۲محرم
شهادت حضرت امام زین العابدین(ع) به روایتی (۹۵ ق)
شرح مناسبت:
شهادت امام سجاد(ع) در برخی نقل‏ها سال ۹۲ ق و در نقلی دیگر سال ۹۴ و در منابعی دیگر سال ۹۵ ذکر شده است. همچنین در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخی منابع، شهادت ایشان را در روز ۲۲ ۱۸ و ۲۵ ماه محرم نیز ذکر کرده‏اند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقیّه بود و کسی در برابر جاسوسان بنی‏امیه، مجال نفس کشیدن نداشت؛ با این حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذاری نکرد. ایشان به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان می‏نمود و در هدایت مردم می‏کوشید. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحیفه‏ی سجادیه است که مشتمل بر ۵۴ دعا از دعاهای آن حضرت می‏باشد. مدت عمر آن امام، ۵۷ سال و زمان امامت آن بزرگوار ۳۴ سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِک در زمان خلافت ولید بن عبدالملک مسموم شد و به شهادت رسید. پیکر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقیع و در کنار مرقد مطهر عموی گرامیش حضرت امام حسن مجتبی(ع) واقع است.
منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
آیات و روایات متناسب :
شهادت امام سجّادعلیه السلام
امام باقرعلیه السلام :
کانَ أثَرُ السُّجُودِ فِی جَمیعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّی السَجّادُ لِذلِکَ
اثر سجده در تمام مواضع هفت گانه سجده او نمایان بود ؛ از این جهت "سجّاد" نامیده شد
بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۶ .
امام باقرعلیه السلام :
کانَ یُصَلّی صَلاةَ مُوَدِّعٍ یَری أنَّهُ لایُصَلِّی بَعدَها أبَدَاً
امام سجّادعلیه السلام مانند کسی که آخرین نماز خود را به جای می‏آورد ، نماز می‏گزارد. او چنین می دید که پس از آن هیچ‏گاه نماز نمی‏گزارد
بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۷۹ .
امام صادق‏علیه السلام :
یُنادِی مُنادٍ یَومَ القیامَةِ أینَ زَینُ العابِدینَ؟ فَکَأنّی أنظُرُ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ‏علیه السلام یَخطُرُ بَینَ الصُّفُوفِ
روز قیامت منادی ندا می‏دهد : "زیور عبادت کنندگان کجاست؟" گویا علی بن‏حسین‏علیه السلام را می‏بینم که میان صف‏ها با ابّهت گام بر می‏داد
میزان الحکمه ، ح ۱۱۳۱ .
سخنان برگزیده
امام سجّادعلیه السلام :
ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَی اللَّهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّةِ إمامٍ و لا یَقتَدِی بِأعمالِهِ
هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسی است که سیره امامی را برگزیند ولی از کارهای او پیروی نکند
الکافی ، ج ۸ ، ص ۲۳۴ .
امام سجّادعلیه السلام :
کَفُّ الأذی ، مِنْ کَمالِ العَقلِ وفیهِ راحَةٌ لِلبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً
خودداری از آزار رساندن ، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دو گیتی است
تحف العقول ، ص ۲۸۳ .
امام سجّادعلیه السلام :
إنَّها [الصَّدَقَةَ] تَقَعُ فِی یَدِاللَّهِ قَبلَ أن تَقَعَ فِی یَدِ السّائِلِ
صدقه ، قبل از این‏که به دست نیازمند برسد ، در دست خداوند قرار می‏گیرد
عدّة الدّاعی ، ص ۵۹ .
امام سجّادعلیه السلام :
إذا صَلَّیتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ
هرگاه نماز می‏گزاری ، [چنان باش که گویی]نماز آخرین را به جای می‏آوری
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
امام سجّادعلیه السلام :
المُؤمِنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ و یَنطِقُ لِیَغنَمَ
مؤمن سکوت می‏کند تا سالم ماند و سخن می‏گوید تا سود برد
الکافی ، ج ۲ ، ص ۲۳۱ .
امام سجّادعلیه السلام :
خَفِ اللَّهَ لِقُدرَتِهِ عَلَیکَ واستَحی مِنهُ لِقُربِهِ مِنکَ
از قدرت خداوند بر خویش بترس و از نزدیکی‏اش به خود شرمگین باش!
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۶۰ .
امام سجّادعلیه السلام :
قَدِّمُوا أمرَ اللَّهِ و طاعَتَهُ و طاعَةَ مَن أوجَبَ اللَّهُ طاعَتَهُ بَینَ یَدَیِ الاُمورِ
فرمان خدا و طاعت او و طاعت کسی را که طاعتش را واجب کرده است ، بر همه چیز مقدّم بدارید
تحف العقول ، ص ۲۵۴ .
امام سجّادعلیه السلام :
المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلی ثَلاثٍ : إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن یُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصیبَهُ
مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را می‏گیرد : یا برایش ذخیره می‏شود ، یا در دنیا برآورده می‏شود و یا بلایی که می‏خواست به او برسد از او برگردانده می‏شود
تحف العقول ، ص ۲۸۰ .
امام سجّادعلیه السلام :
إنّی لَاُحِبُّ أن أدومَ عَلَی العَمَلِ و إن قَلَّ
من دوست دارم که در کار پیوسته باشم ، اگر چه اندک باشد
وسائل الشیعه ، ج ۴ ، ص ۹۲ .

 

12 محرم - شهادت امام چهارم شیعیان، حضرت سجّاد(ع) - سال 95 هجری قمری

سه شنبه 12 مرداد 1395 :: نویسنده : احمد


12 محرم - شهادت امام چهارم شیعیان، حضرت سجّاد(ع) - سال 95 هجری قمری

 


 

امام علی بن الحسین(ع)، معروف به "زین العابدین" و "سجّاد" و مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال 38 قمری دیده به جهان گشود.

مادرش، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود، که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و به همراه سایر اسیران ایرانی به مدینه منتقل گردید و به پیشنهاد امیرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وی در میان تمامی جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اختیار و به عقد ازدواج وی در آمد و از آن هنگام به "سیّدة النّساء" معروف شد.

وی چند سالی بیش در بیت امام حسین(ع) زندگی نکرد. زیرا در هنگام تولد تنها فرزندش امام زین العابدین(ع) در سال 38 قمری بدرود حیات گفت.

امام سجّاد(ع) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین(ع) در محرم سال 61 قمری، در 23 سالگی به مقام عظمای امامت نایل آمد و در سخت ترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبّان اهل بیت(ع) را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاک نژاد خویش را استمرار بخشید.

آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین(ع) بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی می نمود.

ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین(ع) به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین(ع) وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین(ع) بر اثر عروض بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش اباعبدالله الحسین(ع)، سکان کشتی طوفان زده امت را هدایت و رهبری نماید.

آن حضرت، پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا، به همراه سایر بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن در آمد و در حالی که از بیماری توان فرسا، رنج می برد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت(ع) از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمّل کرد و تسلّی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبه های روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایت کاران را رسوا و حقانیت امام حسین(ع) را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحوّل عظیمی در جامعه مسلمانان به وجود آورد و دشمنان اهل بیت(ع) را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاه های شیطانی خود وادار نمود.

امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.

از امام زین العابدین(ع) آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار می گیرد. ولی دو أثر مدوّن از وی بر جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژه ای دارند. آن دو عبارتند از:

1- صحیفه سجّادیه، که مشتمل بر 83 دعا و مناجات است؛

2- رسالة الحقوق، که تبیین کننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی است.

به هر روی، این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.

درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، گرچه تمامی مورخان و سیره نگاران، اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن، اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد.

برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.(1)

 

1- نک: الارشاد (شیخ مفید)، ص 492؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 259؛ روضات الجنّات (موسوی خوانساری)، ج2، ص 134؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) – ترجمه اعلام الوری- (علامه طبرسی)، ص 359؛ دائرة المعارف تشیّع، ج3، ص 252؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 1؛ روزشمار تاریخ اسلام – ماه محرم – (واردی)، ص 105

 

www.imamatjome.com/Oc

زندگینامه امام سجاد (ع)

زندگینامه امام سجاد (ع)
 

زندگینامه امام سجاد (ع),زندگی نامه امام زین العابدین,زندگی نامه امام چهارم

زندگینامه امام سجاد (ع)
حضرت سجاد ( ع ) وی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب ( ع ) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " می باشد . امام سجاد در سال 38هجری در مدینه ولادت یافت.حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش- با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت- به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی امامت و ولایت گردد.

 

این بیماری موقت چند روزی بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شریف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61هجری که بنا به وصیت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسید ، به اختلاف روایات در حدود 24 سال نوشته اند .

 

مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور "شهربانو" دختر یزدگرد ساسانی بوده است . آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود ، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن رو فریاد کردند .

 

فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و - برای همیشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد . اهل بیت اسیر را از قتلگاه عشق و راهیان به سوی  "الله " و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند .

 

حضرت سجاد ( ع ) را در حال بیماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای  حضرتش را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند . سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زیر سنگینی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای  مانده بود و جرأت نفس کشیدن نداشت ، زیرا ابن زیاد دستور داده بود رؤسای قبایل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .

 

در چنین حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بین سرکردگان قبایلی که در کربلا بودند تقسیم و سر امام شهید حضرت ابا عبد الله الحسین را در جلو کاروان حمل کنند . بدین صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند . عبید الله زیاد می خواست وحشتی در مردم ایجاد کند و این فتح نمایان خود را به چشم مردم آورد . با این تدبیرهای امنیتی چه شد که نتوانستند جلو بیانات آتشین و پیام کوبنده زن پولادین تاریخ حضرت زینب ( س ) را بگیرند ؟ گویی مردم کوفه تازه از خواب بیدار شده و دریافته اند که این اسیران ، اولاد علی ( ع ) و فرزندان پیغمبر اسلام ( ص ) می باشند که مردانشان در کربلا نزدیک کوفه به شمشیر بیداد کشته شده اند .

 

همهمه از مردم برخاست و کم کم تبدیل به گریه شد . حضرت سجاد ( ع ) در حال اسارت و خستگی و بیماری به مردم نگریست و فرمود : اینان بر ما می گریند ؟ پس عزیزان ما را چه کسی کشته است ؟ زینب خواهر حسین ( ع ) مردم را امر به سکوت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند متعال و درود بر پیامبر گرانقدرش ، حضرت محمد ( ص ) فرمود :

"... ای اهل کوفه ، ای حیلت گران و مکراندیشان و غداران ، هرگز این گریه های شما را سکون مباد . مثل شما ، مثل زنی است که از بامداد تا شام رشته خویش می تابید و از شام تا صبح به دست خود بازمی گشاد . هشدار که بنای ایمان بر مکر و نیرنگ نهاده اید ..." . سپس حضرت زینب ( ع ) مردم کوفه را سخت ملامت فرمود و گفت : "همانا دامان شخصیت خود را با عاری و ننگی بزرگ آلود کردید که هرگز تا قیامت این آلودگی را از خود نتوانید دور کرد . خواری و ذلت بر شما باد .

 

مگر نمی دانید کدام جگرگوشه از رسول الله ( ص ) را بشکافتید ، و چه عهد و پیمان که بشکستید ، و بزرگان عترت و آزادگان ذریه او را به اسیری  بردید ، و خون پاک او به ناحق ریختید ..." . مردم کوفه آنچنان ساکت و آرام شدند که گویی مرغ بر سر آنها نشسته ! سخنان کوبنده زینب ( ع ) که گویا از حلقوم پاک علی ( ع ) خارج می شد ، مردم بی وفای کوفه را دچار بهت و حیرت کرد .

 

شگفتا این صدای علی ( ع ) است که گویا در فضای  کوفه طنین انداز است ... . امام سجاد ( ع ) عمه اش را امر به سکوت فرمود . ابن زیاد دستور داد امام سجاد ( ع ) و زینب کبری و سایر اسیران را به مجلس وی آوردند ، و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسین ( ع ) و اسیران کربلا به حد اعلا رسانید ، و آنچه در چنته دناءت و رذالت داشت نشان داد ، و آنچه لازمه پستی ذاتش بود آشکار نمود .


پیام خون و شهادت
ابن زیاد یا پسر مرجانه اسیران کربلا را پس از مکالماتی که در مجلس او ب آنان روی داد ، دستور داد به زندانی پهلوی مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند ، و دستور داد سر مقدس امام ( ع ) را در کوچه ها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند . یزید در جواب نامه ابن زیاد که خبر شهادت حسین ( ع ) و یارانش و اسیر کردن اهل و عیالش را به او نوشته بود ، دستور داد سر حسین ( ع ) و همه یارانش را و همه اسیران را به شام بفرستند . بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجیر نهاده ، بر شتر سوارش کردند و اهل بیت را چون اسیران روم و زنگبار بر شتران بی جهاز سوار کردند و راهی شام نمودند . اهل بیت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند .

 

روز اول ماه صفر سال 61هجری - شهر دمشق غرق در شادی و سرور است ، زیرا یزید اسیران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند ، افراد خارجی و یاغیگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهایند - یزید دستور داد اسیران و سرهای  شهدا را از کنار "جیرون " که تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش و عشرت یزید بود عبور دهند . یزید از منظر جیرون اسیران را تماشا می کرد و شاد و مسرور به نظر می رسید ، همچون فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند .

 

پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : "شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد" . امام زین العابدین ( ع ) به آن پیرمردی  که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : "ای  شیخ ، آیا قرآن خوانده ای ؟" . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کرده ای  : قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم .

 

سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا" . پیرمرد گفت : این آیه را خوانده ام . امام ( ع ) فرمود : مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام . سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمینان داد . این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند . باری ، قافله اسیران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند .

 

سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی  منتقل کردند . چند روزی  را در زندان گذراندند ، زندانی خراب . به هر حال یزید در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفیران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پیروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد . در این مجلس یزید همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سید الشهداء انجام داد که ابن زیاد ، دست نشانده پلیدش در کوفه انجام داده بود . چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله ( ص ) و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهما السلام بوده است .

 

وقتی  زینب ( ع ) این جسارت را از یزید مشاهده فرمود و اولین سخنی که یزید به حضرت سید سجاد ( ع ) گفت چنین بود : "شکر خدای را که شما را رسوا ساخت " ، بی درنگ حضرت زینب ( ع ) در چنان مجلسی بپاخاست.

 

دلش به جوش آمد و زبان به ملامت یزید و یزیدیان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پیام خون و شهادت را بیان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سیه کاری یزید و یزیدیان برداشت ، و خلیفه مسلمین را رسواتر از مردم کوفه نمود . اما یزید سر به زیر انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصیت کاذب خود را تحمل کرد ، و تنها برای جواب بیتی خواند که ترجمه آن این است : "ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است " .


امام سجاد ( ع ) در دمشق
علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن کریم فرمود و حقیقت را آشکار کرد ، حضرت زین العابدین ( ع ) وقتی با یزید روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زیر زنجیر بود - فرمود : ای یزید ، به خدا قسم ، چه گمان می بری اگر پیغمبر خدا ( ص ) ما را به این حال بنگرد ؟ این جمله چنان در یزید اثر کرد که دستور داد زنجیر را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافیان از آن سخن گریستند.

 

فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطیب رسمی  بالای منبر رفت و در بدگویی علی ( ع ) و اولاد طاهرینش و خوبی معاویه و یزید داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به یزید گفت : به من هم اجازه می دهی روی این چوبها بروم و سخنانی بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ یزید نمی خواست اجازه دهد ، زیرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت علیهم السلام آگاه بود و بر خود می ترسید .

 

مردم اصرار کردند . ناچار یزید قبول کرد . امام چهارم ( ع ) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها یکباره فرو ریخت و شیون از میان زن و مرد برخاست .

 

خلاصه بیانات امام ( ع ) چنین بود : "ای مردم شش چیز را خدا به ما داده است و برتری ما بر دیگران بر هفت پایه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنین مال ماست . خدا چنین خواسته است که مردم با ایمان ما را دوست بدارند ، و این کاری است که دشمنان ما نمی توانند از آن جلوگیری کنند" .

 

سپس فرمود : "پیغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست ، وصی او علی بن ابیطالب از ماست ، حمزه سید الشهداء از ماست ، جعفر طیار از ماست ، دو سبط این امت حسن و حسین ( ع ) از ماست ، مهدی این امت و امام زمان از ماست " . سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جایی رسید که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگوید . امام ( ع ) سکوت کرد .

 

تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن تو را به حق همین محمد خاموش باش . سپس رو به یزید کرد و گفت : آیا این پیامبر ارجمند جد تو است یا جد ما ؟ اگر بگویی جد تو است همه می دانند دروغ می گویی ، و اگر بگویی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسین ( ع ) را کشتی ؟ چرا فرزندانش را کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هایش را اسیر کردی ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گریبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی  آشوبی به پا شد . این پیام حماسی عاشورا بود که به گوش همه می رسید . این ندای  حق بود که به گوش تاریخ می رسید .

 

یزید در برابر این اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زیاد گشود و حتی بعضی از لشکریان را که همراه اسیران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بیمناک شد و از آنان روی پوشید و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگیرد . به هر حال ، یزید بر اثر افشاگریهای امام ( ع ) و پریشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجویی حال اسیران برآید . از امام سجاد ( ع ) پرسید : آیا میل دارید پیش ما در شام بمانید یا به مدینه بروید ؟ امام سجاد ( ع ) و زینب کبری ( ع ) فرمودند : میل داریم پهلوی  قبر جدمان در مدینه باشیم .


حرکت به مدینه
در ماه صفر سال 61هجری اهل بیت عصمت با جلال و عزت به سوی مدینه حرکت کردند . نعمان بن بشیر با پانصد نفر به دستور یزید کاروان را همراهی کرد . امام سجاد و زینب کبری و سایر اهل بیت به مدینه نزدیک می شدند . امام سجاد ( ع ) محلی در خارج شهر مدینه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند . نعمان بن بشیر و همراهانش را اجازه مراجعت داد .

 

امام ( ع ) دستور داد در همان محل خیمه هایی برافراشتند . آنگاه به بشیر بن جذلم فرمود مرثیه ای بسرای و مردم مدینه را از ورود ما آگاه کن . بشیر یکسر به مدینه رفت و در کنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدینه ایستاد و اشعاری  سرود که ترجمه آن چنین است : "هان ! ای مردم مدینه شما را دیگر در این شهر امکان اقامت نماند ، زیرا که حسین ( ع ) کشته شد ، و اینک این اشکهای من است که روان است . آوخ ! که پیکر مقدسش را که به خاک و خون آغشته بود در کربلا بگذاشتند ، و سرش را بر نیزه شهر به شهر گردانیدند" .

 

شهر یکباره از جای کنده شد . زنان بنی هاشم صدا به ضجه و ناله و شیون برداشتند . مردم در خروج از منزلهای  خود و هجوم به سوی خارج شهر بر یکدیگر سبقت گرفتند . بشیر می گوید : اسب را رها کردم و خود را به عجله به خیمه اهل بیت پیغمبر رساندم . در این موقع حضرت سجاد ( ع ) از خیمه بیرون آمد و در حالی که اشکهای روان خود را با دستمالی پاک می کرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند ، و پس از حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت .

 

از جمله فرمود : "اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر و آزار ما دستور می داد ، بیش از این بر ما ستم نمی رفت ، و حال اینکه به حمایت و حرمت ما سفارش بسیار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنایت فرماید و از دشمنان ما انتقام بگیرد" . سپس امام سجاد ( ع ) و زینب کبری ( ع ) و یاران و دلسوختگان عزای حسینی  وارد مدینه شدند .

 

ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقیع رفتند و شکایت مردم جفاپیشه را با چشمانی اشک ریزان بیان نمودند . مدتها در مدینه عزای حسینی برقرار بود . و امام ( ع ) و زینب کبری از مصیبت بی نظیر کربلا سخن می گفتند و شهادت هدفدار امام حسین ( ع ) را و پیام او را به مردم تعلیم می دادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا می کردند تا مردم به عمق مصیبت پی  ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را یاد بگیرند .

 

آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسیار حساس و مهم بود : دمشق ، کوفه ، مکه و مدینه ، حرم مقدس رسول الله مرکز یادها و خاطره اسلام عزیز و پیامبر گرامی  ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ایفا فرمود ، و به دنبال آن بیداری مردم و قیامها و انقلابات کوچک و بزرگ و نارضایتی عمیق مردم آغاز شد . از آن پس تاریخ اسلام شاهد قیامهایی بود که از رستاخیز حسینی در کربلا مایه می گرفت ، از جمله واقعه حره که سال بعد اتفاق افتاد ، و کارگزاران یزید در برابر قیام مردم مدینه کشتارهای عظیم به راه انداختند . اولاد علی ( ع ) هر یک در گوشه و کنار در صدد قیام و انتقام بودند تا سرانجام به قیام ابو مسلم خراسانی  و انقراض سلسله ناپاک بنی امیه منتهی شد .

 

مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غیر عادلانه خلفای بنی امیه و بنی  عباس به صورتهای مختلف در مسلمانان بخصوص در شیعیان علی ( ع ) در طول تاریخ زنده شد و شیعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز که حامل پیام خون و شهادت بود در صحنه تاریخ معرفی گردید . گرچه شیعیان همیشه زجرها دیده و شکنجه ها بر خود هموار کرده اند ، ولی همیشه این روحیه انقلابی را حتی  تا امروز - پس از چهارده قرن - در خود حفظ کرده اند . امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست ، ولی همیشه پیام شهادت و مبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بیان می فرمود و با خواص شیعیان خود مانند "ابو حمزه ثمالی " و "ابو خالد کابلی " و ... در تماس بود ، و در عین حال به امر به معروف و نهی از منکر اشتغال داشت ، و شیعیان خاص وی معارف دینی و احکام اسلامی را از آن حضرت می گرفتند و در میان شیعیان منتشر می کردند ، و از این راه ابعاد تشیع توسعه فراوانی یافت .

 

بر اثر این مبارزات پنهان و آشکار بود که برای بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملک خلیفه اموی ، با بند و زنجیر از مدینه به شام جلب کردند ، و بعد از زمانی به مدینه برگرداندند . امام سجاد ( ع ) در مدت 35سال امامت با روشن بینی خاص خود هر جا لازم بود ، برای بیداری مردم و تهییج آنها علیه ظلم و ستمگری  و گمراهی کوشید ، و در موارد بسیاری به خدمات اجتماعی وسیعی در زمینه حمایت بینوایان و خاندانهای بی  سرپرست پرداخت ، و نیز از طریق دعاهایی که مجموعه آنها در "صحیفه سجادیه " گرد آمده است ، به نشر معارف اسلام و تهذیب نفس و اخلاق و بیداری مردم اقدام نمود .


صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه که از ارزنده ترین آثار اسلامی  است ، شامل 57دعا است که مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی و عبادی و اجتماعی  و اخلاقی است ، و بدان "زبور آل محمد ( ص )" نیز می گویند . یکی از حوادث تاریخ که دورنمایی از تلألؤ شخصیت امام سجاد ( ع ) را به ما می نمایاند - گرچه سراسر زندگی امام درخشندگی و شور ایمان است - قصیده ای است که فرزدق شاعر در مدح امام ( ع ) در برابر کعبه معظمه سروده است .

 

مورخان نوشته اند : "در دوران حکومت ولید بن عبد الملک اموی ، ولیعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج ، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت . چون به منظور استلام حجر الاسود به نزدیک کعبه رسید ، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد ، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی  نصب کردند ، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای  مطاف پرداختند .

 

در این هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسین علیهما السلام که سیمایش از همگان زیباتر وجامه هایش از همگان پاکیزه تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود ، از افق مسجد بدرخشید و به مظاف درآمد ، و چون به نزدیک حجر الاسود رسید ، موج جمعیت در برابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت ، تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت .

 

تماشای این منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می کشید ، یکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مظاف برای  او خلوت گردید ؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک می شناخت ، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند ، خود را به نادانی  زد و در جواب مرد شامی گفت : "او را نمی شناسم " .

 

در این هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از این تجاهل و حق کشی  سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود ، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خویی آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد ، رو به مرد شامی کرد و گفت : "اگر خواهی تا شخصیت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نیک می شناسم " . آن گاه فرزدق در لحظه ای از لحظات تجلی ایمان و معراج روح ، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می گرفت ، با حماسه های افروخته و آهنگی  پرشور سیل آسا بر زبان راند ، و اینک دو بیتی از آن قصیده و قسمتی از ترجمه آن : هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبیت یعرفه والحل والحرم هذا الذی احمد المختار والده صلی علیه الهی ما جری القلم "این که تو او را نمی شناسی  ، همان کسی است که سرزمین "بطحاء" جای گامهایش را می شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائیش همدم و همقدمند .

 

این کسی است که احمد مختار پدر اوست ، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد ، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... این فرزند فاطمه ، سرور بانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصی پیغمبر است ، که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تیغ بی دریغش همی درخشد ..." . و از این دست اشعاری  سرود که همچون خورشید بر تارک آسمان ولایت می درخشد و نور می پاشد .

 

وقتی قصیده فرزدق به پایان رسید ، هشام مانند کسی که از خوابی گران بیدار شده باشد ، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده ای ؟ فرزدق گفت : جدی بمانند جد او و پدری همشأن پدر او و مادری  پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم . هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین "عسفان " میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند .

 

چون این خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسید دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست . فرزدق صله را نپذیرفت و پیغام داد : "من این قصیده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده ام و صله ای نمی خواهم " . امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذیرد و اطمینان داد که چیزی  از ارزش واقعی آن ، در نزد خدا کم نخواهد شد . باری ، این فضایل و ارزشهای واقعی است که دشمن را بر سر کینه و انتقام می آورد . چنانکه نوشته اند : سرانجام به تحریک هشام ، خلیفه اموی ، ولید بن عبد الملک ، امام زین العابدین و سید الساجدین ( ع ) را مسموم کرد و در سال 95 هجری  درگذشت و در بقیع مدفون شد .


منبع:tebyan.net



تاریخ دقیق شهادت امام سجاد (علیه السلام)

bolet

nesws nesws
کد خبر: ۷۹۷۰۶
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۶
 

تاریخ دقیق شهادت امام سجاد (علیه السلام)  

آیت الله سبحانی به پرسشی درباره تاریخ شهادت امام سجاد (علیه السلام) پاسخ دادند.

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
 
به گزارش «شیعه نیوز»،   آیت الله  سبحانی به پرسشی درباره تاریخ شهادت امام سجاد (علیه السلام) پاسخ داده است.
 
 متن پرسش مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
 
 چرا در مورد تاریخ شهادت امام سجاد (علیه السلام) دو قول وجود دارد و بر طبق روایات صحیح و قول مشهور، شهادت ایشان در چه تاریخى مى باشد؟ قول مشهور این است که شهادت امام زین العابدین (علیه السلام) در 25 ماه محرم الحرام به وقوع پیوسته است. واللّه العالم.
 
منبع:   شفقنا
 
انتهای پیام/ ز.ح