شهادت پیشوای یازدهم مسلمانان حضرت امام حسن عسکری(ع) (۲۶۰ ق)


8 ربیع الاول
شهادت پیشوای یازدهم مسلمانان حضرت امام حسن عسکری(ع) (۲۶۰ ق)
شرح مناسبت:
حضرت امام حسن عسکری(ع) پس از بیست و هشت سال زندگی و شش سال امامت در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری در شهر سامرا و به دست معتمد عباسی به شهادت رسید و در کنار مرقد مطهر پدر بزرگوار خویش مدفون گردید. آن حضرت، همواره تحت نظر و در زندان‏های طاغوت‏های عصر خود بود و سرانجام با زهر جفا، شهید شد. امام حسن عسکری(ع) با همه‏ی اختناق و محدودیت‏های زمان توانست به بهترین وجه و در حد امکان، فشردگی مبارزه درمقابل ستمگران و حکام جور را حفظ کرده و این نهضت نهفته را هدایت نماید. آن حضرت، قطب دایره‏ی مبارزه بود و دیگران بر اطراف او دور می‏زدند. دوست ودشمن می‏دانستند که امام و پیروانِ او، خلافت ناحقِّ عباسی را قبول ندارند و طرفدار حکومت واقعی و نجات دهنده‏ی اسلامند. امام حسن عسکری، با وجود همه‏ی فشارهای دستگاهِ جور عباسی و کنترل‏ها و مراقبت‏های بی‏وقفه‏ی دولت مرکزی، یک سلسله فعالیت‏های سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام داد که بدین‏گونه قابل ذکرند: کوشش‏های علمی در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکال‏ها و شُبهاتِ مخالفان و نیز تبیینِ اندیشه‏ی صحیح اسلامی؛ ایجاد شبکه‏ی ارتباطی با شیعیانِ مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیک‏ها و ارسال پیام‏ها؛ فعالیت‏های سِرّی سیاسی به رغم کنترل‏های حکومت عباسی؛ حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یارانِ خاصِّ خود؛ تقویت و توجیه سیاسیِ رجال و عناصرِ مهمّ شیعه در برابر مشکلات؛ استفاده‏ی گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دلگرم کردن شیعیان؛ آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام مهدی (عج).
منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
آیات و روایات متناسب :
شهادت امام حسن عسکری‏ علیه السلام
ابن أثیر :
أمّا الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ العَسکَرِیّ‏علیه السلام فَقَد کانَت أخلاقُهُ کَأخلاقِ رَسولِ اللَّهِ‏صلی الله علیه وآله
خلق و خوی امام حسن عسکری‏علیه السلام همچون خلق و خوی رسول خدا بود
الخرائج و الجرائح ، ج ۲ ، ص ۹۰۱ .
امام مهدی‏ علیه السلام :
کان [الإمامُ العَسکَری‏علیه السلام] نُوراً ساطِعاً و قَمَراً زاهِراً اختارَ اللَّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضی عَلی مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ
او نوری فروزان و ماهی درخشان بود که خداوند آنچه را نزد خود بود برای او برگزید . او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال کرد تا رحلت فرمود
بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۱ .
سخنان برگزیده
امام عسکری ‏علیه السلام :
خَصلَتانِ لَیسَ فَوقَهُما شَی‏ءٌ : الإیمانُ بِاللَّهِ و نَفعُ الإخوانِ
دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزی نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به برادران
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۴ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
جُعِلَتِ الخَبائِثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکِذبَ
همه پلیدی‏ها را در خانه‏ای نهادند و کلید آن دروغ است
میزان الحکمه ، ح ۱۷۴۱۰ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
إتَّقُوا اللَّهَ و کُونوا لَنا زَیناً و لاتَکوُنوا عَلَینا شَیناً
تقوای الهی پیشه کنید و مایه زینت ما باشید ، نه مایه سرشکستگی ما
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۲ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسِی ذَنبَکَ و ذَکَرَ إحسانَکَ إلَیهِ
بهترین برادر تو کسی است که خطایت را فراموش کند و احسان تو را به خود ، به یاد آورد
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ و مَن وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَد شانَهُ
هر که برادرش را در خلوت پند دهد ، او را آراسته است ، و هر کس برادرش را در جمع پند دهد ، او را سرشکسته کرده است
تحف العقول ، ص ۴۸۹ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
لَیسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
شادمانی کردن در نزد غمدیده ، بی ادبی است
تحف العقول ، ص ۴۸۹ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
بِئسَ العَبدُ عَبداً یَکونُ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ
چه بد بنده‏ای است آن که دورو و دو زبان باشد
تحف العقول ، ص ۴۸۸ .
امام عسکری‏ علیه السلام :
مَن کانَ الوَرَعُ سَجِیَّتَهُ و الکَرَمُ طَبیعَتَهُ و الحِلمُ خُلَّتَهُ ، کَثُرَ صَدیقُهُ
کسی که پارسایی خوی او ، بخشندگی طبیعت او و بردباری خصلت او باشد ، دوستانش زیاد شوند
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ .


حدیث نت

حوزه*

شهادت امام حسن عسگری(ع)

78

شهادت

روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی برای شهر سامرا بود؛ زیرا خبر شهادت امام عسکری در عنفوان جوانی همه جا را فرا گرفت. بازارها تعطیل شد و توده های محرومی که محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام، نهان می داشتند، امروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند و شتابان وگریان به سوی خانه امام حرکت کردند.

کرامت امام(ع)

علی بن زید گفت: من اسبی داشتم و بدان می نازیدم و در هر جا از او سخن می گفتم. یک روز خدمت ابومحمد علیه السلام رسیدم. به من فرمود اسبت چه شد؟ گفتم آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شماست. فرمود: تا شب نرسیده، اگر خریداری پیدا شد آن را عوض کن و تأخیر مکن. در آن هنگام کسی بر ما وارد شد و رشته سخن را برید. من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و به برادرم گزارش دادم. در پاسخ من گفت: من نمی دانم چه بگویم. از فروشش به مردم دریغم آمد. چون شب شد نوکری که آن اسب را تیمار می کرد آمد و گفت: ارباب! اسبت مرد. مرا غم فرا گرفت و دانستم امام از گفتار خود این را در نظر داشته است.

گوشه ای از زندگی امام

یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

تدبیر امام

ابوهاشم جعفری می گوید: ما در زندان بودیم که امام حسن عسگری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و دور ایشان جمع شدیم. در زندان مردی عجمی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما بیگانه نبود به شما می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد عجم اشاره فرمود که بیرون برود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست. از او برحذر باشید. او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده است که در لباس های اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که در لباسش، پنهان کرده بود، پیدا کرد. او مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.

کوشش های علمی حضرت

گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرار کرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقان شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش موثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را متجاوز از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.

کرم امام

امام حسن عسگری علیه السلام همچون سایر پدران بزرگوار خود منبع جود و سخا بود و در بسیاری از مواقع قبل از این که کسی چیزی بخواهد، او را بی نیاز می کرد.

از ابویوسف، شاعر هم عصر حضرت، نقل شده است که گفت: تازه صاحب پسری شده بودم و دستم تنگ بود. کاغذی به عده ای نوشتم و از آنها کمک خواستم، اما از آنها ناامید شدم. در این هنگام ابوحمزه، فرستاده امام حسن عسگری علیه السلام ، در حالی که کیسه سیاهی به دست داشت و در آن چهارصد درهم بود بیرون آمد و گفت: مولایم فرمود: این مبلغ را برای آن کودک نورسیده صرف کن. خداوند در آن کودک برایت برکت قرار دهد.

شکوه و عظمت امام

گروهی از عباسیان نزد صالح، که از مخالفان حضرت بود، رفتند و به او گفتند بر امام سخت بگیر و او را لحظه ای راحت نگذار. صالح گفت دو نفر از نانجیب ترین مردانی که می توانستم پیدا کنم بر او گماشتم. اما آن دو نفر تحت تأثیر او واقع شدند و در عبادت و نماز و روزه کوشا شدند. آنها را احضار کردم و پرسیدم در آن مرد چه دیدید؟ آنها گفتند چه می توانیم بگوییم درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را تماما بیدار است و شب زنده داری می کند. نه سخن می گوید و نه به جز عبادت به کاری مشغول می شود و هنگامی که به او نگاه می کنیم زانوانمان به لرزه می افتد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم. عباسیان هنگامی که این را شنیدند ناامید و سرافکنده برگشتند.

پند و نصیحت امام

محمد بن حسن گفت نامه ای به امام عسگری علیه السلام نوشتم و از تنگدستی شکایت کردم سپس با خود گفتم مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند که فقر و تنگ دستی با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.

امام در پاسخ نوشت: هر گاه گناهان دوستان ما زیاد شود خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری از گناهان می گذرد. هم چنان که پیش خود گفته ای تنگدست بودن با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند پناه گاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که برای نجات از گمراهی، به ما متوسل می شوند.

حجت یازدهم

حجت یازدهم نور ولایتْ حَسَنم کینه اهل ستم کرده جَلای وطنم
پدر ختم امامان، وصی ختم رُسل ولی امر خدا واقف سرّ و عَلَنم
والد حجت ثانی عشر و ناصر دین خدا مالک مُلک وجود و ولی مُؤتمنم
معتمد زهر خورانیده مرا از ره جور کین چنین سوخته بال من و فرسوده تنم

سامراء ماتمکده

عسکری از دار فانی دیده بسته گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
گشته سامرا دوباره وادی غم بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم
عازم جنت شده با قلب سوزان نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
او به دست معتصم گردیده مسموم قلب پاک انورش را کرده مغموم
شست و شو داده پسر جسم لطیفش

روز دانشجو

16 آذر 1332


روز دانشجو

 
در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. در مقابل دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضای حکومت نظامی بعد از کودتای سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بیشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکی و داروسازی و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگیری بود. بعد از گذشت مدتی برای جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهای نظامی رژیم که بشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عده ای را نیز دستگیر نموده بودند, با حضور در کلاس یکی از اساتید دانشکده فنی (مهندس شمس استاد نقشه کشی) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیری دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویی دیگر بر روی نیمکت کلاس فریاد می زند: "آقا ما چقدر بی عرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست. یک عده ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس می‌شوند و هیاهو در می‌گیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!" دانشکده فنی به هم می‌ریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار می‌گیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون می‌غلطند عده‌ای زخمی شده و در این میان سه دانشجو به نامهای قندچی و بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت می‌رسند. همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد: "عده‌ای از دانشجویان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنی نشان می‌دادند و پلیس را مسخره می‌کردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و می‌خواستند اسلحه‌شان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است." فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه می‌فرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وی با خانواده‌های شهدا ملاقات می‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهی می‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است. مهدی سعیدی

چرا 16 آذر به روز دانشجو نام گذاری شد؟


چرا 16 آذر به روز دانشجو نام گذاری شد؟

در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏ آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. در مقابل دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضای حکومت نظامی بعد از کودتای سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بیشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکی و داروسازی و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگیری بود. بعد از گذشت مدتی برای جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهای نظامی رژیم که بشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عده ای را نیز دستگیر نموده بودند, با حضور در کلاس یکی از اساتید دانشکده فنی (مهندس شمس استاد نقشه کشی) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیری دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویی دیگر بر روی نیمکت کلاس فریاد می زند: "آقا ما چقدر بی عرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست. یک عده ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس می‌شوند و هیاهو در می‌گیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!" دانشکده فنی به هم می‌ریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار می‌گیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون می‌غلطند عده‌ای زخمی شده و در این میان سه دانشجو به نامهای قندچی و بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت می‌رسند. همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد: "عده‌ای از دانشجویان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنی نشان می‌دادند و پلیس را مسخره می‌کردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و می‌خواستند اسلحه‌شان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است." فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه می‌فرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وی با خانواده‌های شهدا ملاقات می‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهی می‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است. مهدی سعیدی