پدر:
«شیخ غلامحسین سعیدی عالمی کامل و واعظی متعظ که دورهی سطوح فقه و اصول را
به طور کامل از محضر اساتید حوزهی علمیه کاشمر آموخته که در آن عهد معروف
به نجف کوچک بوده است. و پس از مراجعت به زادگاه خود مرجع مورد اعتماد خواص
و عوام در حل و فصل امور شرعی شناخته شده تا آن که در سال یکهزار و سیصد و
بیست و پنج هجری شمسی در محل مدرسهی علمیهی کاشمر که به منظور دیدار من و
برادرم(شیخ محمد صادق و سیخ محمد کاظم) آمده بود به سکتهی ناگهانی چشم از
جهان فروبست و در صحن امام زاده حمزهی کاشمر مدفون گردید. »
مادر:
«حاجیه زینت الله سعیدی که زنی فاضله و بلیغه که نصاب الصبیان و مقداری از
علم صرف و نحو را از پدرم آموخته و در بیان مواعظ و قصص اسلامی و نقل احکام
شرعی در منابر و مجالس اختصاصی بانوان تسلطی به سزا دارد. آن مرحوم در سال
۱۳۷۰ خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست.»
ولادت:
«حقیر فقیر محمد صادق سعیدی در آخرین روز سال یکهزار و سیصد و دوازده شمسی
هجری مطابق با اوائل محرم یکهزار و سیصد و پنجاه و سه قمری در روستای فرشه
واقع در شمال شرقی کاشمر مجاور قریهی نامق ، زادگاه شیخ طریقت احمد جامی که
از مشاهیر عرفا است از پدری به نام غلامحسین سعیدی و از مادری به نام
حاجیه زینت الله سعیدی چشم به جهان گشودم. »
تا سن سیزده سالگی در محضر پر بار و سرشار از محبت پدر موفق به خواندن قرآن
و حفظ ادعیهی مأثور، و فراگرفتن نصاب الصبیان و قدری از غلم صرف و نحو و
آموختن و نوشتن گردیدم.»
هجرت به شهر کاشمر
در مدت ده سال اقامت در حوزهی کاشمر موفق به فراگرفتن ادبیات و سطوح کامل
فقه و اصول و علوم جدیده مانند فیزیک و شیمی ، جبر، هندسه، و مثلثات در
حدود دیپلم متوسطه و سپس تدریس مکرر ادبیات و علوم جدید و شرکت و همکاری در
کانون تربیت مبلغ و دریافت جوایزی از آن کانون گردیدم.
هجرت به نجف
در سال ۱۳۳۵ توسط حضرت آیت الله امامی نوری شیخ محمد صادق سعیدی عازم نجف میشود.
«در بین درسهای خارج فقه و اصول نجف حوزهی درس حضرت آیت الله الخویی مدظله
نظرم را جلب نمود. فقها و اصولا در مباحث معظم له شرکت نمودم و ضمنا توجه
داشتم که حضور در محضر استاد هر که باشد فقط به منظور آشنایی با نظرات
خصوصی و طرز ورود و خروج به مسائل و بالآخره تقویم فکری و راهنماییهای کلی
استاد است و به قول معروف : کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود. و عمدتا
فقه تتبع و آشنایی با فتاوای دیگران و دست یابی به منابع آنها است که باید
برای رسیدن به این منظور کارهای خصوصی را آغاز کرد.»
یکی از روشهای پسندیده و بدیعی که استاد شیخ محمد صادق سعیدی در فقه در پیش
میگیرد مباحثه ی گروهی هفت نفره در نجف اشرف در حجرهی ایشان است که پاشنهی
آشیل این مباحث تا فرجام آن خود استاد بود. که مباحث پختگی خاصی را در
عرصهی فقه برای استاد ما فراهم آورد.
در سال ۱۳۴۳ به ایران و کاشمر باز میگردد و مورد استقبال بینظیر همشهریان
خود قرار میگیرد. با در خواست آیت الله امامی در کاشمر رحل اقامت افکنده و
افدام به تشکیل خانواده میکند.
درس تفسیر را به عنوان اشتغال اصلی و تدریس برای خود بر میگزیند و تا پایان عمر هم بدان وفادار میماند.
در سال ۱۳۶۲ به جهت حوادثی که از جانب برخی از علماء قم (در فرصتی بدان
اشاره خواهم کرد و به تفصیل از آن سخن خواهم گفت) که روزگاری به عللی در
کاشمر تبعید بودهاند ناخواسته بر ایشان تحمیل شده و استاد ما دنیا را با
همه زیبائیهایش برای همان دنیا مداران وا مینهد و رهسپار مشهد میشود.
درس رسائل و مکاسب و بعد هم کفایه را شروع میکند و مورد استقبال طلاب نوجو
قرار میگیرد. ولی کید مکاران و حاسدان اورا امان نمیدهد. همان دستهای شوم
که عرصه را در کاشمر بر استاد تنگ کرد، در مشهد نیز چنگال به گردن استاد
آویختند. و این در همان آغاز شکل گیری بحث سلمان رشدی و ارتداد او بود. که
از طرف عدهای از مخالفین استاد، ایشان به عنوان ضد ولایت و ولایت فقیه و
طرفدار سلمان رشدی و … شایع شد. حوادث کاشمر و ماجرای ارتداد سلمان رشدی و
نگرش خاص استاد نسبت به امور و مسائل، فضای تنگ و خفقان آوری را برای ایشان
فراهم ساخت. اما ایشان که سنگ زیرین آسیا بودند هرگز از پای در نیفتادند.
درس تفسیر و دروس حوزوی را همچنان به پیش میبردند. تا که در سال ۱۳۶۸ با
استاد آشنا شدیم . بنده به اتفاق دوست عزیز و ارجمندم فاضل نامی دانشمند
گرامی فقیه جوان و نواندیش ، محمد جواد فضائلی اخلاقی از ایشان خواستیم تا
درسی را شروع کند. مهم برای ما درس ایشان بود. نه موضوعش. که به پیشنهاد
خود ایشان الرکن الرابع فی التوابع الفصل الاول فی الخلل را از کتاب جواهر
شروع کردیم. این سرآغاز درس ما با ایشان و آغاز درس خارج ایشان بود. البته
خاطرات خودم را از این درس و بحث و فشارهایی که برما تحمیل میکردند را
خواهم نگاشت.
در سفر حج و در حال بازگشت بودم که خبر درگذشت آن عالم بزرگ را شنیدم.
برایم باور کردنی نبود. سن و سالی نداشت. آن شیخ طریقت ما در اخلاق و کلام،
در ظهر چهارشنبه ۱۹ ذی الحجه ۱۴۱۶ مطابق با ۱۹ اردیبهشت ۱۳۷۵ رهسپار سفر
ابدی شد.
بحثهای طولانی و مفصلی با استاد داشتم تا جایی که ذهن یاریم کند و یا در
یادداشتها باقی مانده باشد بی هیچ مسامحه تقدیمتان میدارم. باشد که قدردان
بخشی از زحمات ایشان باشم.
یادش گرامی
زندگینامه مرحوم ایت الله واله
حاج شیخ محمد واله از علمای خود ساخته و وارسته و نیز از خطبای مخلص و دلسوز و از اساتید علم اخلاق حوزه علمیه خراسان بود. او روز سوم دیماه 1312 هجری شمسی در شهر کاشمر متولد شد و در این شهر دوره های مقدماتی و سطح را به پایان رسانید. پس از فوت پدر ارث قابل توجهی نصیبش شد ولی از آنجا که به مال و ذخایر دنیوی بی اعتنا بود همه را صرف احیای معارف قرآن و عترت و طلاب علوم دینی و افراد مستحق نمود. در 25 سالگی برای تکمیل تحصیلات در مشهد سکونت گزید و از محضر آیت الله شیخ هاشم قزوینی و آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی و همچنین از درس خارج آیت الله میرزا حسنعلی مروارید استفاده برد. جلسات درس اخلاق و سخنرانی او تجسم کامل اخلاق حمیده و روح ایمان و اخلاص بود. مرحوم حاج آقای واله در سحرگاه 22 اردیبهشت 1375 هجری شمسی در حال نماز دار دنیا را وداع گفت و در آستان قدس رضوی صحن آزادی مقابل غرفه 24 دفن شد.روحمان به یاد ایشان شاد.
دیگر علمای کاشمر
حجت الاسلام و المسلمین « سید کاظم سالاری » افزود : شهرستان کاشمر از گذشته تا به امروز دارای حوزه های علمیه فعالی بوده که علما و خطبای بزرگی همچون آیه الله حاج شیخ محمد حسین اولیائی ، آیه الله محمدباقر امامی ، آیه الله محمد الهی ، آیه الله محمد صادق سعیدی ، معلم اخلاق حاج شیخ محمد واله و ... در آن به تحصیل و تدریس اشتغال داشته و شهرستان کاشمر به عنوان دارالمؤمنین و نجف اصغر مشهور و پذیرای طلاب از سایر شهرستان ها هم بوده است.
خاطرات ایت الله سعیدی
مرحوم آیت الله سعیدی نقل میکرد از قول پزشکی مسیحی که مقیم
کاشمر بود. بعد از ماه مبارک رمضان، گویا روز جشن و سرور، ایشان هم به دیدن
آمد. از هر دری صحبت میشد. این پزشک به شوخی و با خنده گفت: گرچه هر چه
شما بفرمایید کاملا صحیح است ولی من در راز بعضی از حرفهای شما علماء
ماندهام. اگر سراغ قبرستان را بگیرید و آمار برداری کنید. بیشتر مرگ و
میرها پس از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده است. زنان و مردان مسنی که
توانایی روزه ندارند ولی بر اساس اعتقادی که دارند روزه میگیرند. روشن است
که بدن تحمل نخواهد داشت. طی ماه روزه و ماههای بعد از آن رقم مرگ و میر
بالا می رود. و کسی هم از شماها نیست که به همین آمار مرگ و میر مراجعه
کند. آن وقت از همه جالبتر این که شما میفرمایید صوموا تصحوا. روزه بگیرید
تا سالم بمانید. این چه سلامتی که به مرگ منجر می شود.
بعد استاد تأکید فرمود: جناب جمشیدی بد نیست شما سند همین روایت را بررسی
کنید که آیا وجهی دارد یا نه؟ چون به نظر میرسد سند آن تمام نباشد. فقط
شهرت پیدا کرده است. روزه یک حکم شرعی است که باید انجام داد. و شرط صحت
روزه هم سلامت فرد است. حال این روزه بگیرید تا سالم بمانید چندان با عقل
جور در نمی آید. و این که خیلی از علماء هم برای اثبات وجوب روزه به جای
ادلهی شرعی سراغ دانشمندان علوم تجربی را گرفته اند هم کار نادرستی است.
چون آنها روزه را چیز دیگری می دانند. نه آنچه که ما واجب میدانیم
منبع:حوزه علمیه امام صادق(ع)/(عتیق)کاشمر