تاریخ اماکن عتبات عالیات (77) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

   طاق کسری یاشهرتیسفون:   

 

 

95635813484937310578.jpg;

 

 

 

  طاق کسری یا شهر تیسفون در 30 کیلومتری جنوب بغداد واقع شده است ،این شهر را عربها مدائن می نامندوایرانیان طاق کسری ،این کاخ توسط شاپور اول در قرن سوم میلادی بنا شده است وپس از آن انو شیروان آنرا توسعه داده است. در مجاورت این، طاق چهار دسته ویرانه دیگر مشاهده می‌شود که جالب‌ترین آن‌ها تلّی است معروف به حرم کسری؛ این ویرانه‌ها جزء ایوان کسری بوده‌است.در فاصلهٔ حدود ۴۶۰ متری جنوب شرقی طاق بقایای ساختمان‌هایی مشاهده می‌شود، که تا گوشهٔ دیوار معروف به بستان کسری امتداد دارد ،و شاید حصار باغ وحش بوده‌است، . در فاصلهٔ حدود ۹۱۰ متری جنوب غربی بستان تلی به ارتفاع ۶ الی ۵/۷ متر واقع است، که قاعده‌اش چهار گوش است، . معروف به تل‌الذهب (تل طلا) یا خزانهٔ کسری است، و آن ظاهراً در اصل بنای واحدی بوده که خسرو پرویز برای خزاین خود ساخته ‌است. طاق کسری که عظیم‌ترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشتهٔ تیسفون است، در وسط ویرانه‌های مداین قرار دارد.وآن‌چه که از آن باقیست نمایی است عظیم، به طول حدود ۹۳ متر، که  بیش از ۳۰ متر ارتفاع داشته، قطردیوارها 7 متر و طاق‌نمایی به عرض حدود ۲۴ متر آن را به دو قسمت نامساوی تقسیم می‌کند. تالاری به طول بیش از ۴۵ متر و دارای ۱۰ ردیف اطاق‌های جانبی دارد. در عقب تالار دری پهناور است، که به حیاطی وسیع باز می‌شود داستان های مختلفی درموردچگونگی تأسیس ایوان نقل کرده اند.ازجمله اینکه می گویند همین که کسری خواست ایوان را بسازد امر کرد خانه ها و زمینهای  اطراف را خریدند و داخل عمارت نمودند و برای قیمت  هرخانه محقر قیمت گزافی پرداخت کردند، تا نوبت رسید بخانه ٔ بسیار کوچکی که از پیرزنی در جوار ایوان بود. خواستند این خانه را نیز خریداری کنند. پیرزن از فروش آن اِبا و امتناع کرد و گفت : من همسایگی پادشاه را بعالم نمیدهم . کسری از این حرف بسیار خوشش آمد، گفت اورا و خانه ٔ او را بحال خود واگذارید و ایوان را بسازید و عمارت پیرزن را نیز محکم نمائید.بنا بر این در کنار آن  ایوان  قُبه ٔ بسیار کوچک محکمی  دیده می شد که اهل آن ناحیه آن را قُبةالعجوز می نامیدند و می گفتند خانه ٔ همان عجوزه ٔ معروف است . در مورد ساختمان طاق کسری . فردوسی می‌گوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچی‌هایی فرستاد که بهترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسفون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آن‌ها مهارت بیشتری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آن‌ها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا می‌خواهد بگوید واقعاً اهل روم بود یا این که قصدش این است که از مغرب ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پی‌ها و دیوار این طاق یا ایوان بزرگ می‌شود.فردوسی می‌گوید در برابر ایوان تیسفون پرده بسیار مجللی آویزان کرده بودند که جواهرنشان بود و لشکریان عرب آن را قطعه قطعه کرده میان خود قسمت کردند. باز همان فردوسی چنین نقل می‌کند که در روز بارعام قبلاً شاهنشاه روی تخت طلای خود جلوس می‌کرد و چون تاجی که باید برسر بگذارد بسیار سنگین بود آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای طاق طوری آویزان می‌کردند که در بالای سر وی قرار گیرد. این کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجارنیز انجام می‌دادند و این ها نشانه آن است که این عادات و رسوم ، دهان به دهان تا دوره‌های جدید ادامه یافته‌است.سپس اعیان و طبقات مختلف مملکت در بیرون پرده صف می‌کشیدند و (بنابر گفته جاحظ) با انجام مراسمی پرده را کنار می‌زدند و شاهنشاه ایران با شکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار می‌گشت و به طبقات مختلف بار می‌داد.به هرحال بنابر نظر فردوسی، آن معمار رومی دیوارهای کاخ را تا پایه طاق بالا برد و از پادشاه خواهش کرد زنجیری از طلا آوردند و دیوار را در حضور جمع اندازه گرفتند، سپس آن را در جعبه‌ای قرار دادند و آن جعبه را با مهروموم بستند و در خزانه شاه قرار دادند. فردای آن روز معمار رومی ناپدید گشت و سه سال غیبت او طول کشید و تمام جست‌وجوها و تهدیدها یا وعده‌های پادشاه نتیجه‌ای نبخشید. بعد از سه سال معمار رومی پدیدار شد و از شاه خواست زنجیر طلا را بیاورند، و دیوار را اندازه گرفت و معلوم شد که دیوار مقداری نشست کرده. این امر طبیعی بود، چون هم اکنون می‌بینیم که پایه‌های دیوار بسیار قطوراست و طبعاً معمار نمی‌توانست با عجله روی دیوارها، طاق به آن بزرگی را قرار دهد درمورد ایوان مدائن شعرهای عربی وفارسی فراوانی سروده شده است ازجمله شعر فردوسی وخاقانی که به عنوان حسن ختام این بحث شعر  بسیار زیبای شاعر توانمند حکیم خاقانی که در وصف این ایوان سروده شده است  به شرح زیر آورده می شود :

 هان ای دل عبرت بین ازدیده نظرکن هان= ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

 یکره زره دجله منزل به مدائن کن = وزدیده دوم دجله بر خاک مدائن ران

  ازآتش حسرت بین بریان جگردجله=خودآب شنیدستی کآتش کندش بریان

 هرگه به  زبان اشک آواز ده ایوان را = تاآنکه بگوش دل پاسخ شنوی از ایوان

دندانه هرقصری پندی دهد ت نونو    = پند سردندانه بشنو زبن دندان

گویدکه توازخاکی ماخاک توایم اکنون=گامی دوسه برمانه اشکی دوسه هم بفشان.از نوحه جغد الحق مائیم بدرد سر= از دیده گلابی کن درد سر ما بنشان

آری چه عجب داری کاندرچمن گیتی= جغد است پی بلبل نوحه است پی الحان

اینست همان درگه کو راز شهان بودی=حاجب ملک بابل هند وشه ترکستان

اینست همان ایوان کز نقش رخ مردم=خاک در اوبودی ایوان نگارستان

ازاسب پیاده شوبر نطع زمین رخ نه= زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان

مستست زمین زیراکه خورده است بجای می=درکاس سرهرمزخون دل نوشیروان. کسری وترنج زر پرویز وبه زرین=بر باد شده یکسرباخاک شده یکسان

پرویز بهر بزمی زرین تر ه گستردی=کردی زبساط زرین تره را بستان

پرویز کنون گم شد زان گمشده کمتر گوی= زرین تره برگوروکم ترکوا برخوان

گوئی که کجا رفتند این تاج وران یک یک= زایشان شکم خاک است آبستن جاویدان.خون دل شیرین است آن می که دهد رزبان=زآب گل پرویز است آن خم که نهد دهقان. از خون دل طفلان سرخاب رخ آمیزد = این زال سفیدابرووین مام سیه پستان 

 

 

 

تاریخ اماکن عتبات عالیات (77) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

 

 

 

 

شکلک های محدثه

http://baghdasht1.blogfa.com/

 

 

"وبلاگ چهارباغ کریز"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.