تاریخ اماکن عتبات عالیات (73) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

 سلمان فارسی :

 

 

 

63051235283322718932.jpg;

 

 

 

 نام قبلی وی روزبه و زادگاهش را قریه جی در رامهرمز شیراز یا جی اصفهان ویا دشت ارژن در کازرون فارس ذکر کرده اند ، پدرش به نام بدخشان یا  فروخ ‏بن مهیار ،وکنیه اش را ابوعبدالله  نگاشته اند ،گفته شده است وی در کودکی از مادر یتیم شدوتحت سرپرستی عمه‏اش در آمد.استعداد سر شار و روح آزادی خواهی وی مانع پذیرش برخی افکار واندیشه های غیر منطقی آباء و اجداد خود شد، امری که درآن روز گناهی غیر قابل گذشت ومستوجب کیفر شدید بود، بزرگان قوم تصمیم به مجازات وی گرفتند، روزبه، هنگامی که دریافت قرار است بر اثر عقاید ، او را شش ماه با اعمال شاقّه زندانی سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش نمایند، با همکاری عمه‏اش گریخت .مدتی به مسیحیت گرائید و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر(ص) جدید نزدیک است، خانه را ترک گفت ودرجستجوی حقیقت سر به بیابان گذاشت، تاشاید مراد خود را باز یابد،سرانجام کاروانی را دید که به سوی شام می‏رفت؛ به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته گردید. مدتی در شام و موصل اقامت جست، روزبه، در آرزوی یافتن آخرین پیامبر (ص) خدا راهی صحرای حجازمی شود، قلبش ما لامال از عشق است ومحبت ،محبت به کسی که ندیده است ونمی شناسد ،ولی باتمام وجود اورا دوست دارد، پاهایش خستگی نمی شناسد، او با پای دل گام برمی دارد نه باپای گل، گرسنگی وتشنگی را فراموش کرده است، تمام وجودش  فریادی است که فقط گم گشته خویش را می خواند  راهنمایانش که از صحرانشینان بودند، ، به وی خیانت می کنند و او را به بردگی می فروشند ، اول بار در وادی القری  به یک یهودی و  پس از آن در یثرب قبل یا بعد از سال یکم هجرت به یک یهودی دیگر از قبیله بنی قریظه، سلمان به نگهبانی تاکستانش می پردازد ، و همانند یک برده، کارمی کند ،بیل می زند عرق می ریزد ،اما دل در هوای دیگر است آرزوی او دیدن چهره ملکوتی پیامبر ص) خدا است که ندیده عاشق شده است واین همه رنج سفر را تحمل نموده است ، عطش درونی خود را نهان داشته ثانیه ، شماری می کند،شاید لحظه وصال نزدیک باشد، تااینکه مورد عنایت خداوند قرار گرفته ،و نور جمال زیبا وملکوتی پیامبر( ص) گرامی اسلام را در طور معرفت خود می بیند ،او سر از پا نمی شناسد ، حاضراست همه هستی خودش را فدای لحظه ای از  این دیدار نماید، برخی معتقدند این دیدار یکسال قبل از هجرت در مکه و برخی معتقدند یکسال پس از هجرت در مدینه رخ داده است. ولی چه اهمیت دارد که این دیدار کجا روی داده است مهم آن است که در لحظه دیدار ، روزبه بی نیاز به ادله ، پیامبر( ص) را یافت و دریافت و رسول اکرم (ص) نیز بی درنگ و در اولین نگاه ، ندای استواری و وفاداری را در ناصیه روزبه خواند و یافت.  بنا بر این درنخستین دیدار با دعوت پیامبر (ص) با دین اسلام آشنا شد و ایمان آورد و مسلمان شد، و جان خسته اش، به آرامش رسید.گفته شده است که اولین دیدارواسلامش پس از هجرت، در مدینه منوره ودرمنطقه قبا در ابتدای ورود پیامبر گرامی اسلام (ص) صورت گرفته است،وپس ازآن، پیامبر( ص) با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای به دست آورده ، خود را آزاد کند. پیامبر (ص) و مسلمانان مدینه نیز او را کمک کردند تا این که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل اوقیه، هر اوقیه معادل چهل درهم) به یهودی پرداخت و آزاد شد،در روایات آمده است که نام ،سلمان، را پیامبر ص) به او داد،در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد  به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می‏خواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران می‏گفتند: سلمان از ما است. انصار می‏گفتند: او از ما است. پیامبرص) فرمود: سَلْمان مِنّا أهْلَ الْبَیْت، سلمان از اهل بیت ما است. روزی که علی (ع) پس از رحلت پیامبر ص )  دروضعیت تلخ و پراندوهی برای بیعت به سر می برد. سلمان از معدود کسانی بود که  معتقد به امامت علی (ع) بود. او نزد علی( ع) نیز منزلتی بسیار والا داشت. وموقعیت سیاسی را  خوب درک می کرد ،وسعی داشت همانند امیرالمؤمنین( ع) وبه تبعیت از ایشان برا ی حفظ وحدت و سرزمین اسلام از هیچ کوششی فروگذار نکند، روزی ، ابوذر دستانش را بر روی هم کوبید و گفت ای کاش یک بار دیگر شمشیرهایمان را به دست می گرفتیم،سلمان گفت: مولای من، نسبت به وضعیت و شرایطی که درآن قرار دارد آگاه تر است. سلمان نه تند روی می کند و نه کند روی .  بر بیعت با علی( ع) نیز اصرارنمی ورزید،زیرا راز خاموشی و شکیبایی علی( ع) را دریافته بود . باابوبکر اکراهی بیعت می کند وهنگام بیعت دست چپ خود را پیش می برد و می گوید دست راست من از زمان رسول خدا در بیعت علی( ع) است و با آن دست، غیر از علی( ع) با دیگری بیعت نمی کنم.و  هم چون علی( ع) به خاطر اسلام و حفظ وحدت جامعه نوپای اسلامی سکوت پیشه می کند تا نهال نوپای اسلام در جنگ های خانگی نخشکد. وپس از آن  عمر حکومت شهر  مدائن ( تیسفون دوره ساسانی) رابا مشورت علی( ع) پس از حذیفه یمانی به سلمان واگذارمی کند.یکی از علل این انتصاب می تواند هم زبانی سلمان با مردم آن سامان باشد که زبان فارسی بود.سلمان دراین شهر به زهد و سادگی مفرط زندگی را به سر می برد. با زنبیل بافی کسب درآمد می کند و آنچه را که از بیت المال دریافت می دارد همه را بین فقرا تقسیم می کند. درمورد عمر، وی برخی بر این باورند که سلمان بالغ بر 700 سال زیسته و دو پیامبر اولوالعزم را ملاقات کرده است. منابع اسلامی نیز بر کهنسال بودن وی تاکید  کرده و سن وی را بین 250 تا 350 سال ذکر کرده اند. ولی عددی که منابع کمتر در آن تردید می کنند250 سال است وبرخی عمر وی را حدود صد سال دانسته اند. سلمان سرانجام، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 هجری قمری وفات یافت.وبرای تجهیز او به امر پرودگار ، علی( ع) از مدینه در لحظه ای معنوی وملکوتی بلا فاصله برجنازه وی حاضر گردید، پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. گفته شده است که قنبر غلام حضرت نیز ایشان را همراهی می کردو خضر نبی (ع) نیز حضور داشته و بر پیکر سلمان نماز گزاردند. بعضی از راویان چنین نقل کرده‏اند که علی( ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:

بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی‏آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم؛ ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت‏ترین کار است.آرامگاهش کنار طاق کسری در شهر مدائن عراق، در چهل کیلو متری بغداد  است.

 

 

تاریخ اماکن عتبات عالیات (73) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.