خواجه نصیر الدین طوسی:
خواجه نصیر الدین طوسی ،پدرش محمد حسن معروف به شیخ وجیه الدین از اهالی جهرود (چاه رود) قم بود او یکی از فقهای شیعه و از محدثان معروفبود، وی همراه خانواده برای زیارت امام هشتم (ع) عازم مشهد مقدس میشود و پس از آن ، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر طوس مسکن میگزیند.و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامة نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول میگردد. خواجه طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادی الاول سال ۵۹۸ هجری قمری، متولد گردید. و پدرش با تفأل به قرآن کریم او را «محمد» نامید.ایام کودکی و نوجوانی خواجه طوسی در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد داییاش ،نورالدین علی بن محمد شیعی، که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. پس از چندی به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. واز محضر عارف معروف آن دیار،عطار نیشابوری ، متوفی ۶۲۷ نیز بهرهمند شد.خواجه پس از تحصیل در نزد دانشمندان نیشابور به ری شتافت او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، مدتی را در قم ماند وپس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. واستفاده از محضر علمای بزرگ عراق بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد اسماعیلیه فرقهای از شیعیان بود که به باور پیروانش اسماعیل فرزند امام صادق( ع ) را جانشین آن حضرت میدانستند. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ق. به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعة الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت ،ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور، که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب ،طهارة الاعراق، تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را ،اخلاق ناصری، نهاد. وی در همین ایّام،رساله معینیه، را در موضوع علم هیئت، به زبان فارسی نگاشت. ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامهای به خلیفة عباسی در بغداد بنویسد.در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعة الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد امّا در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی نوشته است.از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، جهت جلو گیری از جنگ وخون ریزی ،علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد.خواجه نصیر، نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت. هلاکوخان همچنین در فتح بغداد و کشتن مستعصم، آخرین خلیفة عباسی، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت.مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین طوسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد خواجه که در آن ایام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده کرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و کشورهای مسلمان روا داشت. انجام کارهای علمی و فرهنگی و نگارش کتابهای ارزشمند. موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال ۶۹۴ ق. اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد. سرانجام اودر هیجدهم ذیقعده سال ۶۷۳ قمری چشم از جهان فروبست و در حرم کاظمین و پایین پای دو امام( ع) مدفون شد. بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن را نگاشتند:و کلبهم باسط ذراعیه بالوسیط یعنی، و سگشان ،به حالت پاسبانی، دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود.
تاریخ اماکن عتبات عالیات (69) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی