مرگ_و_زندگی

*بنام خدا*

**مرگ_و_زندگی **

گویند :

صاحب دلی، وارد جمعی شد.


حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید*


پذیرفت*


کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم‌ها به سوی او بود*


مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:


ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!


کسی برنخاست*


گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!


باز کسی برنخاست*


گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید!



**********************

http://baghdasht1.blogfa.com

احمداسماعیلی کریزی/آبان1395

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.