تاریخ اماکن مکه ومدینه(26): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


    بهتر ین  وبد ترین آبها

 

 

 

 

 از امام صادق ع) از آباء گرامی شان از امیر المؤمنین ع) نقل شده است ، که فرمودند: بهترین آب روی کره زمین  آب زمزم است وبد ترین آبهای روی زمین آب وادی برهوت در حضرموت  است( یمن) که شبها از روی سر کفار می گذرد .[1]

دعا هنگام نوشیدن آب زمزم

       امروز آثار دعا بر روی آب از نظر علمی نیز به اثبات رسیده است لذا توصیه شده است که ، اگر قادر به آشامیدن آب زمزم شدی قبل از رفتن به صفا ، بنوش ، وهنگام نوشیدن بگو: خدایا ، این آبرا برای من علم نافع ورزق واسع  وشفای از هر درد ومریضی قرار ده .  اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ[2]

ناودان رحمت                                                                                                                                                                                        یکی از آثار تاریخی و مهم مسجد الحرام وکعبه مکرمه میزاب یاناودان رحمت است ،جائی که بخشی از رحمت واسعه او به صورت باران ، ازبلندای محبت وی بر کره خاکی ،و بربام خانه خودش نازل شده واز آنجا سراسیمه وبدون واسطه ،فقط به خانه یک زن ،زنی بی آلایش ،زنی بدون زر،وزیور،زنی فاقد هرگونه مال ومنال ،باساده ترین لباسها، وکمترین امکانات ،فقیری درمانده،تسلم محض خداوند، کنیزی درمالکیت ابراهیم،تابع بی چون چرای شوهر ،مادری بی پناه ، اسوه صبر ومقاومت واخلاص وتوکل ، سرازیر می شود،وبرقبر او، وفرزندش اسماعیل جاری می گردد ،  این واسطه خیر یعنی ، ناودان درآغازچوبی بوده سپس از مس و در سال959 هجری قمری سلیمان قانونی آنرا از نقره ساخت و در سال1021هجری سلطان احمد آنرا به زر ولاجورد رنگین نمود ودر سال 1373سلطان عبدالحمید ناودانی از زر ( طلا) خالص ساخت و اکنون باقی است.[3]

 آب ناودان

       همان گونه  که بیان شد خداوند مکه مکرمه  ومسجدالحرام وکعبه معظمه و آنچه در اطراف آن قرار گرفته است از جمله  به میزاب رحمت توجه خاص دارد وآب ناودان را همانند آب زمزم شفا قرار داده است راوی می گوید مردی از همراهان ما در مکه مریض شد بطوریکه در بستر مرگ افتاد . در این حال امام صادق ع) را در مسیر ملاقات کردم ، از من پرسیدند ، ای صارم ، فلانی (مریض) چه شد ؟ عرض کردم ، اورا بحال مرگ واگذاشتم ، فرمودند : اگر من جای توبودم ، از آب ناودان به او می نوشاندم ، راوی می گوید : پس از آن به جستجوی آب  ناودان پرداخته ، از هر کسی که گمان می بردیم سؤال کردیم لکن چیزی پیدا نکردیم ، در این حال ابری بالای آسمان آمد ، رعد وبرق کرد وبارید ، آمدم پیش برخی از کسانی که در مسجد بودند ،مبلغی پول به آنها دادم وظرفی از آب ناودان گرفتم وبه بالین مریض آمدم  مقداری به وی نوشاندم ، هنوز ازکنار بستر او بلند نشده بودم ، شفا یافت وحالش خوب شد.[4] 



[1] - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَاءُ زَمْزَمَ خَیْرُ مَاءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ شَرُّ مَاءٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَاءُ بَرَهُوتَ الَّتِی بِحَضْرَمَوْتَ تَرِدُهُ هَامُ الْکُفَّارِ بِاللَّیْلِ.  پیشین  ص244 ح12   

[2] -  همان ح 22

[3] - راهنمای حرمین ص179ج1

[4] - پیشین ص 245 ح17

تاریخ اماکن مکه ومدینه(28): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


سعی بین صفا ومروه

 

 

درمورد علت سعی بین صفاومروه روایات متعددی داریم که با تعبیر مختلفی از آن یاد کرده اند ودر روایتی از امام صادق ع) نقل شده است که فرمودند : هنگامی که ابراهیم  ع) اسماعیل را در مکه گذاشت وبر گشت ، اسماعیل تشنه شد ودر آن زمان بین کوه صفا ومروه درختی  وجود داشت  مادر اسماعیل طفل را گذاشت ودر طلب آب، آمد روی کوه صفا  ایستا د وصدا زد  : آیا در این وادی کسی هست ؟ پاسخی نشنید ، رفت به طرف مروه ودوباره فریاد کشید :  آیا در این وادی  انیسی وجود دارد ؟ باز هم پاسخی نشنید . مجدد  بطرف صفا رفت وهمین  اعما ل وکلمات را هفت مرتبه  تکرار کردوپاسخی نشنید وخداوند سعی بین صفا ومروه را سنت قرار داد .[1]

طبق روایت فوق علت وجوب سعی بین صفاومروه اقدامات وتلاش های فراوان  هاجر همراه با دعا وناله وی بوده است ، یعنی او  پس از دیدن سرابها  یا  آبهای کاذب وگمراه کننده دنیوی ، تلاش کرد ، دوید ، فریاد کشید،هفت بار فاصله بین صفاومروه را همراه بااضطراب  ونگرانی برای نجات جان اسماعیلش طی کرد ،ضجه زد ،ناله کرد ،استمداد جست ،سعی فراوان او به جائی نرسید، نامید از همه مظاهر مادی اما قلبی سرشار از امید به خدای رحمان ورحیم ، بادلی شکسته واشکی جاری ،قدم های خسته وپاهای کم رمق ،دستهای خالی از آب و لرزان از تشنگی ، به طرف فرزند خود برگشت ،ناگاه تبلور لطف خدارا باچشمه آبی جوشان وجاری ،مشاهده کرد ، وحاصل تلاش خود در دل شکسته وفریاد یا الله خود یافت ،تابه همه مادران وپدران تاریخ اعلام کند ، ضمن  انجام کار وفعالیت ،بدانید، تنها روزی را با تلاش ودویدن مادی نمی دهند،قلب شکسته  همراه بادعا ومعنویت ، باید چاشنی کار باشد، او همه بندگانش را دوست دارد ،به همه روزی می دهد ، دست همه می گیرد ، به هم عنایت دارد ،صفاومروه وکعبه یک علامت است برای تقرب به او ، ودر روایت دیگری درمورد سعی بین صفاومروه نقل شده است که ،راوی می گوید از امام صادق ع) سؤال کردم علت سعی بین صفا ومروه چیست ؟ امام فرمودند : بعلت اینکه در آن وادی شیطان بر ابراهیم ع) ظاهر شد وابراهیم تلاش کرد واز شر ابلیس رهائی جست وآنجا منزل گاهای شیطان است.[2] ( بنظر می رسد که این روایت  باروایت قبل قابل جمع باشد زیرا در آن وادی شیطان تلاش فراوانی کرد تا صبر هاجر وابراهیم را برباید تاشاید آن ها در تنگنای آزمون الهی چیزی را برزبان جاری کنند که شایسته مقام آنان نباشد ،لکن آنها با سعی مادی ومعنوی خود بر شیطان پیروز شدند واین سعی خالصانه را برای همیشه تاریخ نزد خداوند به اثبات رسانده وبه نام خود ثبت کردند) .

  هروله    

هروله ،بخشی ازعمل سعی است ،اما همراه باتلاش بیشتر ، عملی شبیه دویدن، در مورد علت هروله ازامام صادق ع) نقل شده است که: فرمودند :در آن وادی ابلیس بر ابراهیم ع) وارد شد جبرئیل به ابراهیم ع) دستور داد با او شدید  رفتار  کن .ابراهیم ع ) شدید برخورد کرد واز وی فرار نمود ،  واین عمل یعنی هروله سنت شد.[3]

وبه عبارت دیگر هروله ،دویدنی است به امر خداونددرقسمتی از محل سعی،باقصد تقرب به او،مکانی که، با علامت خاص وچراغ سبز، مشخص شده است  ،یعنی سعی مضاعف ،جهت رفع تکبر ولابد باخواص فراوان تراز سعی عادی ومعمولی ،همانگونه که از امام صادق ع) نقل شده است که ، فرمودند :برای خداوند عز وجل هیچ عبادتی دوست داشتنی تر از موضع  سعی نیست . زیرا هر جبار عنید ی در آنجا ذلیل می شود.[4]      

جهت تقریب ذهن می توان در قالب مثالی این چنین بیان کرد :گاهی مجلس مهم وباعظمتی توسط یکی از مقامات عالی برپا، می شود ،تعدادی از بزرگان ومسؤلین درآن محفل شرکت می کنند، هرکسی جایگاه خاص خودش را دارد ،وبرحسب مسؤلیت های اجتماعی ، برای خویش شؤناتی قائل است، وصاحب مجلس عرفا نمی تواند به بزرگان  وشخصیت های حاضردستوری دهد که در آن مجلس کاری انجام دهند ،از باب مثال به یک رئیس جمهور یاوزیر بگوید بدو برو ظرف هارا بیاور ،یا بدو برو لیوان هارا بیاور، یا بدو فلان کار  را انجام بده  ، نوعا هم چنین اتفاقی نمی افتد ، و اگر کاری هم داشته باشد به صورت تقاضا وخواهش بیان می کند ، لکن به کسی که شأن او نزد صاحب خانه مهم نیست یااصولا شأنی برای او قائل نیست هرچند آن فرد برای خودش شؤناتی داشته باشد، همانند فرزند کوچک خودش هرچند مهندس یادکتر باشد یا مسؤلیتی داشته باشد، یاکسی که مأمور پذیرائی است، می گوید بدو برو ظرف هار ا بیاور ،بدو برو قاشق هارابیاور ،بدوبرو آب خوردن بیاوروامثال آن ، و اطاعت از دستور ودویدن برای انجام وظیفه  همراه با غرور وتکبر نمی سازد ،تکبر فقط زیبنده خداوند است ،وبقیه باید عبد وذلیل باشند ،ودر درگاه او همه مساویند،حال پرودگار حکیم، مردم را به حج فراخوانده است ، اقوام وملل مختلفی پاسخ مثبت داده ، و در این کنگره عظیم شرکت کرده اند وسایل شکستن غرور وتکبر رابرای همه فراهم نموده است ومیقات راجلوه گاه حضوروریزش مظاهر مادی آنها قرار داده است ، آنچه را در دنیا موجب مباهات وتکبر است اعم از کفش وکلاه ولباس وعطر وسلاح و مرکب سرپوشیده وسایر زیور آلات ، از آن ها دور ساخته است، سربرهنه وپابرهنه ،اشک ریزان و لبیک گویان وارد حریم کعبه شده وبر گرد خانه اش طواف کرده اند ،نماز خوانده وسر بر آستان بندگی اش سائیده اند ،باید آنهارا به مرحله دیگری ، به صورت میدانی فراخونی کرد ممکن است کسی هنوز در خیال خام خودش به عنوان شخصیت بزرگ یامسؤل بلند پایه یا رئیس جمهور یک کشوربرای خودش غرور کاذبی قائل باشد ، وخداوند می خواهد بفرماید تو هرکه هستی در درگاه ما بنده ای ضعیف وذلیلی بیش نیستی،اگر، آیه  اللهی ، رئیس جمهوری،  وزیری ،ارتشبدی ، سپهبدی ، سرلشکری،سرتیپی ،   استانداری ، فرمانداری ، وکیلی ، بازاری هستی و..... باید در درگاه خداوند ، ذلیل وخوار باشی ،غرورت را بریز ، تکبرت راکنار بگذار ، مطیع محض باش،همانند بچه ای  در برابر پدر ،عبدی دربرابر مولا ، بی ریا وبی تکبر خدمت کن،اجرای دستور نما، تمرین کن تا عادت شود، تلاش کن، سعی کن ، مبادا یادت برود تکرار کن ،هفت بار تمرین کن  عزت تو در این است ،خاضع باش،خاشع باش ،تکبر نکن ،تو مخلوقی ،بنده ای .بدو ، به امر او بدو، هروله کن



[1] -همان ص 234ح3

[2] - سالت :أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ جُعِلَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَالَ لِأَنَّ الشَّیْطَانَ تَرَاءَى لِإِبْرَاهِیمَ ع فِی الْوَادِی فَسَعَى وَ هُوَ مَنَازِلُ الشَّیَاطِینِ. همان ح 5

[3] -  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَارَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ لِأَنَّ إِبْرَاهِیمَ ع عَرَضَ لَهُ إِبْلِیسُ فَأَمَرَهُ جَبْرَئِیلُ ع فَشَدَّ عَلَیْهِ فَهَرَبَ مِنْهُ فَجَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ یَعْنِی بِهِ الْهَرْوَلَةَ همان  ص 234  ح 4

[4] - قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْسِکٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِنْ مَوْضِعِ السَّعْیِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَذِلُّ فِیهِ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ .همان ح 7


 

تاریخ اماکن مکه ومدینه(29): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


آموزش مناسک به آدم (ع)

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430937240166900_i%20007.JPG

 

 

 

یکی از مسائل مهم حج آموزش  مناسک واجرای آن است،در باره تعلیم ارکان این عبادت مهم ، به حضرت آدم (ع) از امام صادق ع) روایت شده است که فرمودند : هنگامی که خداوند تبارک وتعالی اراده کرد که توبه آدم( ع ) را بپذیرد ، جبرئیل را به سوی او فرستا د . جبرئیل عرض کرد : سلام برتو ای آدم صابر بر بلیه (وآزمون خداوند ) وتائب از خطای خویش ، همانا خدوند تبارک وتعالی مرا به سوی تو فرستاده است ،تا مناسک را به شما  بیاموزم و، او می خواهد به وسیله آن توبه شمارا قبول کند ،  جبرئیل دست آدم را گرفت واورا باخود آورد تابه خانه خدا رسیدند ،در این هنگام ابری از آسمان  بر او نازل شد ، جبرئیل گفت : هرجا ابر  سایه اش را بر شما افکنده است باپای خودت خط بکش ، سپس ادامه راه داد تااورا به منی آورد وموضع منی را به اونشان داد وآدم آنرا خط کشید ، وخط حرم را بعد از خط مکان خانه مشخص نمود پس از آن اور ا به عرفات آورد ودر آنجا اورا نگه داشت ،وبه وی گفت : هرگاه خورشید غروب کرد ، هفت مرتبه به گناه خودت اعتراف کن ، وآدم انجام داد لذا این مکان را معرف (عرفات) نامیدند زیرا حضرت آدم( ع ) در آنجا  به گناه خودش اعتراف کرد ، این امر در فرزندان آدم سنت شد  ، وآنها به  گناهان خود اعتراف می کنند همانطور  که پدرشان آدم  اعتراف کرد ، واز خداوند عزوجل طلب توبه می کنند همانطور که پدرشان تقاضای توبه  نمود ، پس از آن جبرئیل به وی دستور داد از عرفات کوچ نماید . او از کوه ها ی هفتگانه گذشت وهنگام عبور  به فرمان جبرئیل روی هریک از  آنها تعدادی تکبیر گفت ، تااینکه سر انجام پس از گذشت ثلث شب  به وادی جمع (مشعر الحرام) رسید وجمع بین نماز مغرب وعشا کرد، وبه این جهت وادی مشعررا وادی جمع نامیدند ، ووقت تاخیر نماز در آن شب ودر آن مکان خاص ثلث شب است . سپس جبرئیل به وی دستور داد ، تادر وادی جمع(مشعر ) به خضوع وخشوع به پردازد .واو به شدت خضوع وعبادت نمود تا اینکه صبح شد . وبه او دستور داد ، که بالای کوه جمع (مشعر ) برود وهر زمان خورشید طلوع کرد هفت مرتبه به گناه خودش اعتراف نموده واز خداوند عز وجل هفت بار تقاضای توبه وآمرزش نماید ، آدم نیز طبق دستور عمل کرد ، ودو بار اعتراف شد تااینکه این موضوع در بین فرزندان آدم سنت شود . پس کسیکه عرفات را در ک نکرده لکن جمع را در ک کرده حج او صحیح است . پس از آن آدم از جمع به منی کوچ کرد وهنگامی به منی رسید که ظهر شد.بعد جبرئیل به او امر کرد که دورکعت نماز در مسجد منی بخواند .پس از اقامه نماز جبرئیل به او فرمان داد : برای تقرب به خداوند عزوجل ، قربانی نماید تااینکه خداوند قربانی اورا بپذیرد ، واو بداند که توبه اش پذیرفته شده است ، واین امر در بین فرزندان او سنت گردد ، وحضرت آدم قربانی خود را به درگاه خداوند آورد وخداوند از او پذیرفت ، وآتشی را از آسمان فرستاد و قربانی آدم را فرا گرفت (واین نشانی قبولی قربانی بود) پس از آن جبرئیل به او گفت : همانا خداوند تبارک وتعالی به شما احسان کرد زیرا مناسک را به تو تعلیم داد وبه آن وسیله توبه ات را پذیرفت وقربانیت را قبول کرد ، پس سرخود را تواضعا برای خداوند عزوجل بتراش زیرا قربانیت را قبول کرد ، آدم سرخود را توضعا برای خدوند تبارک وتعالی تراشید. سپس جبرئیل دست آدم را گرفت وبه سوی بیت الله الحرام روانه شدند . در این هنگام شیطان در نزدیکی جمره سر راه آدم ظاهر شد وبه آدم گفت : ای آدم کجامی روی ؟ جبرئیل گفت : هفت عدد ریگ (سنگ ریزه) به او بزن وبا هر سنگی تکبیر بگو ، آدم طبق آموزش جبرئیل عمل کرد وشیطان رفت ، پس از آن در روز دوم ، وسوم ، وچهارم ، موضوع فوق تکرار شد ، وپس از رمی روز چهارم ، جبرئیل به حضرت آدم ع) گفت : تو هر گز بعد از این  اورا نخواهی دید ،وپس از آن اورابه سوی بیت الله الحرام آور د  ودستور داد هفت دور طواف خانه خدا انجام دهد  ، وآدم هفت دور طواف کرد ، وجبرئیل به او گفت: همانا خداوند تبارک وتعالی  به تحقیق، تورا آمرزیده ،وتوبه ات را پذیرفته است وزوجه ات را بر تو حلال گردانیده است .[1]

طواف ملائکه،آدم وحوا

 درمورد چگونگی طواف ملائکه وحضرت آدم وحوا آمده است که : هفتاد هزار از ملائکه ،جهت، حراست خیمه (آدم) از گزند شیاطین متمرد وبرای انس با آدم  به زمین آمده بودند، آنها ، هر روز  وشب  به احترام کعبه وخیمه ،همان طور که در بیت المعمور طواف می کردند ،  مبادرت به طواف نمودند  .چون آدم وحوا طواف ملائکه را دیدند  هم نوای باآنها به طواف کعبه پرداختند وهفت شوط طواف کردند.  

 

تعداد حج وعمره حضرت آدم( ع)

   درمورد تعداد حج وعمره های حضرت آدم ع) روایات متعددو مختلفی وجود دارد وجود دارد یکی از آنها این است که : مردی شامی از مولا امیر المؤمنین( ع) سوال کر د :حضرت آدم ع) چند حج بجا آورد ؟پاسخ دادند :تعداد هفتاد حج با پای  پیاده وباقدم های خودشان انجام دادند ،واولین حجی که انجام دادند یک عدد بوم همراه ایشان بود که حضرت را نسبت به  مواضع واماکن آب در بین راه راهنمائی می کرد.[2] ودر روایت دیگری  از امام باقر( ع) نقل شده است که فرمودند :حضرت آدم (ع) هزار مرتبه باپای خودش به زیارت این بیت مشرف شده است ، هفتصد مرتبه حج وسیصد مرتبه عمره .[3] شاید جمع بین این دو روایت این طور باشد که، چون در روایت اول، فرمودند،حضرت آدم( ع) را در اولین حجی که انجام دادند ( بومی) جهت مواضع آب راهنمائی می کرد ، همراهی وراهنمائی بوم قرینه ای باشد که بگوئیم  ، برخی از سفر های حج حضرت آدم (ع)،خارج از شهر مکه بوده بنابر این می توان گفت: هفتاد مرتبه حج حضرت آدم( ع) از خارج  شهر مکه وحتی خارج عربستان بوده است،وبقیه ، حج وعمره ها را از راه ها ی نزدیک تر واطراف مکه یاخود حرم  مشرف شده اند .

 

 



-[1] همان ص 31 ح5

[2] - سَأَلَ الشَّامِیُّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَمْ حَجَّ آدَمُ مِنْ حَجَّةٍ فَقَالَ لَهُ سَبْعِینَ حَجَّةً مَاشِیاً عَلَى قَدَمَیْهِ وَ أَوَّلُ حَجَّةٍ حَجَّهَا کَانَ مَعَهُ الصُّرَدُ یَدُلُّهُ عَلَى مَوَاضِعِ الْمَاءِ. همان

 

[3] - عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ أَتَى آدَمُ هَذَا الْبَیْتَ أَلْفَ أَتْیَةٍ عَلَى قَدَمَیْنِ مِنْهَا سَبْعُمِائَةِ حَجَّةٍ وَ ثَلَاثُمِائَةِ عُمْرَةٍ. همان

 


برچسب‌ها: تاریخ , اماکن , مکه , مدینه , علی اسماعیلی کریزی

تاریخ اماکن مکه ومدینه(30): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


 
 

 

منتخبین خداوند از اصناف مختلف

 

 

 

 

 

 

 

هرچند ، همه کائنات وموجودات ، مخلوق خداوند تبارک وتعالی ا ست ولطف رحمت او نبست به تمامی آنها یکسان است لکن برخی از اشیاء و موجودات برمبنای حکمت وی دارای ویژه گی خاصی آفریده شده اند وجزء برگزیدگان ذات اقدس الهی هستند،در این رابطه از پیامبر گرامی اسلام ص) نقل شده است که فرمودند :خداوند از هر صنفی چهار تای آنرا انتخاب کرده است ، از ملائکه : جبرئیل،میکائیل،اسرافیل وملک الموت ، واز انبیا ء چهار نفر رابرای شمشیر(جنگ ومبارزه باشمشیر ودرگیری بادشمن) انتخاب نموده است : حضرت ابراهیم ع ) ، حضرت داودع)،حضرت موسی ع) ومن (پیامبر خاتم ص) .واز بیوتات :آدم ونوح وآل ابراهیم وآل عمران رابر عالمیان برگزیده است.واز شهر ها :تین وزیتون وطور سینین وهذاالبلد الامین .یعنی :مدینه وبیت المقدس وکوفه ومکه واز زنها : مریم وآسیه وخدیجه وفاطمه.واز حج: احرام وطواف و قربانی وصدای ناله مردم به تلبیه ،واز ماه ها :رجب وشوال و ذی قعده وذی حجه ، واز ایام:روز جمعه وروز ترویه وروز عرفه وروز قربانی را انتخاب کرده است.[1]

 

دعوت به حج توسط ابراهیم

 

در تفسیر آیه شریفه واذن فی الناس بالحج .......از علی بن ابراهیم قمی نقل شده است : هنگامی که ابراهیم ع) از ساخت خانه خدا فارغ شد ، خداوند به او امر فرمود :به مردم اعلام کن وآنهارا جهت انجام حج دعوت نما ، ابراهیم ع) عرض کرد:پرورد گارا، صدای من به جائی نمی رسد ،خداوند فرمود : اعلام با تو، ورساندن صدا بامن. ابراهیم ع) بالای مقام رفت (در آن روز مقام ابراهیم چسبیده به بیت بود.) در این هنگام مقام به امر خداوند رشد کرد وهمانند گلدسته ای مرتفع گردید وابراهیم را بالابرد ،طوریکه از کوه ها بلند تر شد .سپس ابراهیم ع) انگشت خود را داخل دو گوش قرار داده وگاهی صورتش را به طرف شرق وگاهی به طرف غرب چرخانده وندا داد : ای مردم حج بیت العتیق بر شما نوشته شده است ، به خدای خود پاسخ دهید ، از زیر در یاهای هفتگانه واز بین مشرق ومغرب تاجائی که خشکی وخاک وجود دارد واز اطراف آنها، یعنی از همه روی کره زمین واز پشت پدران ورحم مادران پاسخ به تلبیه بلند شد و می گفتند : لبیک اللهم لبیک ، بعد فرمودند: آیا نمی بینی آنهائی را که می آیند ولبیک می گویند(همان کسانی هستند که آن روز به ندای ابراهیم لبیک گفته اند) ،پس اشخاصی که از امروز تاروز قیامت حج می روند همان کسانی هستند که دعوت خدارا در آن روز پاسخ داده اند ، واین معنای قول خدا است :فیه آیات بینات مقام ابراهیم ، یعنی ندا وفریاد، ابراهیم ع) بربالای مقام برای دعوت مردم به حج،[2]

 

علت تلبیه(لبیک گفتن)

 

یکی از شعار های بسیار زیبای مراسم حج وعمره وفریاد های برخاسته از عمق وجود حاضرین در این همایش بزرگ الهی تلبیه است، یعنی لبیک گفتن و پاسخ مثبت دادن در جواب کسی که آنها را فراخوانی کرده است وهر لبیک معادل دو مرتبه بلی گفتن است وشاید علت تکرار پاسخ ، این باشد که انسان سال های زیادی را چشم به راه این دعوت بوده،و مدتها ئی را به انتظار چنین روزی سپری کرده است ،او بی صبرانه مشتاق ملاقات باپرودگار است ،همینکه صدای دعوت معبودش گوش دلش را نوازش می دهد ،همه شؤنات مادی را فراموش کرده،از خود بی خود شده، سر از پا نشناخته وبدون هیچ گونه تأملی ،می گوید : بلی،بلی، آمدم ،همانند مادر وپدری که فرزندی ، غایب، دارند ،ده سال ،بیست سال ،سی سال، ازوی بی خبرند ،آنی وکمتر ازآنی از یاد ونام اوغافل نیستند ، تجسم چهره او مونس ایام غربت پدروهمراه تنهائی شبها ی مادر است ، ذکر او زمزمه دعای نیمه شب آنان،هربادی که می وزد ودرب منزل به می خورد ،یا هرزنگی که به صدا درمی آید یاهر نامه ای که توسط پست چی می رسد ،دل آنهارا می لرزاند باخودمی گویند شاید فرزندمان باشد، یعقوب وار اشک می ریزندودرفراق یوسف شان صبر جمیل را پیشه خود قرار داده و از رحمت خداوند مأیوس نیستند ،حالا ، در این لحظات حساس که ، پدر ومادری دل شکسته وامید وار ، چشم به راه ، درمنزل باهم نشسته وتمامی فکر،وذکر آنها یاد ونام عزیزشان ، می باشد،یک مرتبه زنگ درب به صدا در آید ،مادر می پرسد ، کیه ،صدائی آشنا به گوشش می رسد ،منم ،مادر منم فرزندتان فلانی ،این پدر ومادر منتظرو مشتاق دیدار، چه حالی پیدا می کنند، به یقین ، چندین مرتبه پاسخ می دهند بلی ،بلی، بلی،بلی، آمدیم ، سراز پا نشناخته،هرچه در دست دارند بر زمین انداخته ،باسروپای برهنه، باسرعتی هرچه تمام خودرا جلو درب می رسانند،تامحبوب خود را ملاقات کرده وی را در آغوش محبت کشند وقدری آرامش یابند، بنابراین عاشقان ودلباختگان ملاقات با پرودگار سراسیمه به دیار حق شتافته همه مظاهر مادی را پشت سر گذاشته وبه ندای ابراهیم اوباشعار خاص لبیک اللهم لبیک پاسخ مثبت می دهند. در این رابطه روایات متعدی وجود دارد،که به برخی از آن ها اشاره می شود ،راوی می گوید ،ازامام صادق ع)در مورد علت تلبیه سؤال کردم ، فرمودندع) : هنگامی که خدا وند به ابراهیم ع) وحی کرد ، که در بین مردم اعلام کن برای ، حضور در مراسم حج ، پس ابراهیم ندا کرد واز تمامی اماکن صدای لبیک به ندای او بلند شد .[3]

 

ودرروایت دیگری نیز راوی می گوید، ازامام اباالحسن ع) در مورد تلبیه وعلت آن سؤال کردم فرمودند:مردم هنگامی که محرم می شوند ، خداوند آنهارا مورد خطاب قرار داده ومی فرماید :ای بندگان من هر آینه من آتش جهنم بر شما حرام کردم همان طور که شما برای من محرم شده اید (وچیز هائی را بر خود حرام کرده اید) ، ومردم پاسخ می دهند : لبیک اللهم لبیک ، واین جواب مردم به ندای خداوند است .[4]

 

دراین راستا، روایت دیگری نیز که مشابه راوایات فوق است می گوید: از امام صادق ع) سؤال کردم ، علت وجوب تلبیه چیست ؟ فرمودند: به علت اینکه خداوند به ابراهیم ع) دستور داد ، انجام فریضه حج را به مردم اعلان کن (وآنهارا به حج دعوت نما) پس از آن ابراهیم ع) روی بلندی قرار گرفت ومردم را با صدای بلند دعوت کرد وفریاد خودش را به گوش همگان رساند ، واز همه جا به ندای او پاسخ دادند ( وپاسخ مردم لبیک اللهم لبیک بود.)[5]

 

 

 

 

 



[1] -همان ج96 ص384

[2] -همان ج99 ص 182

[3] - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ لِمَ جُعِلَتِ التَّلْبِیَةُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى إِبْرَاهِیمَ ع وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا فَنَادَى فَأُجِیبَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ یُلَبُّون . همان ح11

 

[4] -همان ص184 ح 10

[5] -همان

 

تاریخ اماکن مکه ومدینه(27): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی



 صفا و مروه  







                                                                                                                           صفا ازنظرلغت ،سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد ومروه ، سنگی است سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود،ودوکوه درحاشیه مسجد الحرام به  این نامها وجود دارد ،کوه صفا، مکانی است که پیامبر اکرم ص) نخستین بار رسالت الهی خود را از فراز آن اعلام کردندوخطاب به اهل مکه فرمودند:قولو لا اله الاالله تفلحوا  و هنگامی که آیه وانذرعشیرتک الاقربین نازل شد( برفراز کوه یادرکنار آن ) جلسه ای تشکیل داده واقوام و نزدیکان خود را فرا خواند و دعوت خویش را ابلاغ فرمود  در روز فتح مکه نیز بر فراز این کوه رفت و پایان کار مشرکان را اعلام کرد.[1]                                                                                                          گویندهنگام فتح مکه 36 بت بر روی این دو کوه قرار داشت و بتهای زیادی نیز د رمیان آنها بود که همه توسط پیامبرص) شکسته شدند و هنگام سعی ابتدا مقداری از کوه صفا بالا رفته سپس به حرکت ادامه می دادند.[2]                                                                               وگفته شده است که حضرت پیامبر (ص)پس از نزول آیه انذار بستگان خود را در خانه حارث بن عبدالمطلب دعوت کرد و نبوت خود را اعلام نمود و فرمود کدام یک از شما با گواهی دادن بر نبوت من وزیر و وصی و جانشین من خواهید بود،این سخن را سه بار تکرار کردند و کسی جز علی(ع) ایشان را تا ئید نکرد و سه بار لبیک گفت و عده ای این موضوع را به تمسخر گرفتند،این خانه پشت صفا و مروه قرار داشت که تخریب شده.[3]

 در شرائط فعلی مقداری از کوه صفا قابل دیدن است وکوه مروه نیز تاسال 1365 هجری شمسی ،برآمدگی مختصری داشت وبعنوان کوه قابل ملاحظه بود لکن بعدا، آن مقدارازکوه نیزبخاطر مزاحمت برای سعی کنندگان برداشته شدوتنها درحال حاضر آثار مختصری از آن که بامواد پلاستیکی پوشانده شده است به عنوان ریشه کوه دیده می شود،طول بین صفا و مروه 394.5متر وعرض آن20متر وارتفاع طبقه اول:12متر وارتفاع طبقه دوم:9متر است ،از سال 1386 هجری شمسی عرض آن درطبقه هم کف دو برابر شده است و طبقه ای در زیرزمین احداث گردیده وطبقه ای دیگر نیز روی طبقه اول ساخته شده است وبه عبارتی مکان سعی بین صفاومروه دارای چهار طبقه است                                                                                                                                                                                                                           

 علت نام گذاری صفا ومروه

   درمورد علت نام گذاری صفا ومروه از امام صادق ع) سؤال شد ؟ فرمودند : هنگامی که آدم به زمین فرود آمد، هبوط آدم بر کوه صفا بود ونزول حوا بر کوه مروه ونام صفا از اسم آدم مشتق شده است به دلیل جمله : ان الله اصطفی آدم یعنی خداوند برگزید وانتخاب کرد واختیار نمود ، ونام مروه نیز از مرئه واز اسم حوا مشتق شد.[4]

 

 

توقف آدم بر کوه صفا

 از امام صادق ع) روایت شده است که آدم چهل روز در حال سجده روی کوه صفا باقی ماند وبرای جدائی از بهشت وخروج از  جوار خداوند  گریه می کرد .جبرئیل بر او نازل شد وگفت : ای آدم چرا گریه می کنی ؟ گفت : ای جبرئیل چراگریه نکنم وحال آنکه خد اوند مر ا از جوار خودش اخراج کرده وبه دنیا فرود آورده، جبرئیل گفت : ای آدم توبه کن به سوی او، آدم سؤال کر د چگونه توبه کنم ؟ وجبر ئیل اورا تعلیم داد .[5] ودر روایت دیگری درمورد فضیلت صفاو مروه از امام صادق ع) نقل شده است که

 فرمودند : هیچ بقعه ای نزدخداوند  محبوب تر از مسعی نیست ،زیرا آن مکان هر جباری را ذلیل می کند.[6]  



[1] - تاریخ آثار مکه ومدینه ص92 

[2] - همان  ص93

[3] - همان ص151                                                                                                                                                                               

[4] -پیشین ص 63 ح 39

-[5] همان ص 35 ح14

[6] - عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمَسْعَى لِأَنَّهُ یُذِلُّ فِیهِ کُلَّ جَبَّارٍ. همان ص234 ح7


 برچسب‌ها: تاریخ , اماکن , مکه , مدینه , علی اسماعیلی کریزی