شریعتی: پیام طالقانی شهادت و شورا است

 

برترینها
 

کد خبر: ۳۸۵۲۶۳

۲۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۴
 

شریعتی: پیام طالقانی شهادت و شورا است

سی و هفتمین سالگرد مراسم در گذشت آیت‌الله سید محمود طالقانی نیز در کانون توحید برگزار شد، مثل دو، سه سال اخیر و البته خلوت‌تر از آنها.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 467
روزنامه اعتماد: سی و هفتمین سالگرد مراسم در گذشت آیت‌الله سید محمود طالقانی نیز در کانون توحید برگزار شد، مثل دو، سه سال اخیر و البته خلوت‌تر از آنها.

در آغاز سخنران تاکید کرد که امسال نیز نتوانسته‌اند مراسم را در حسینیه ارشاد برگزار کنند و با این همه یاد بزرگانی که آن حسینیه را بر پا داشتند، گرامی داشت: «مطهری، شریعتی، بازرگان، سحابی‌ها، حاج سیدجوادی و به خصوص میناچی» جای برخی مدعوین سال‌های پیش‌تر نیز خالی بود، چهره‌هایی از یاران قدیمی آیت‌الله چون ابراهیم یزدی و محمد توسلی و... مهم‌ترین علت نیز شاید کهنسالی و بیماری ایشان باشد. با این همه مراسم با سخنرانی احسان شریعتی، پسر ارشد دکتر شریعتی و برگزاری میزگردی با حضور محمد مهدی جعفری، سید علی میر موسوی، سید ابوالفضل موسویان و محمدعلی مهدوی راد برگزار شد و از میان حاضران در آن می‌توان به چهره‌هایی چون احمد منتظری، محمد بسته نگار، مصطفی معین، محمد مجتهد شبستری، لطف‌الله میثمی، هاشم صباغیان، غلامعباس توسلی، هاشم آقاجری، محمد ملکی، ابوالفضل قدیانی و اعظم طالقانی اشاره کرد. در ادامه روایتی از سخنرانی احسان شریعتی ارایه می‌شود و در ادامه گزارشی از میزگرد که به نگرش تفسیری آیت‌الله اختصاص داشت، از نظر می‌گذرد.

امروز افتخار دارم در سی و هفتمین سالگرد رحلت زنده‌یاد آیت‌الله طالقانی، یکی از پدران فکری ایران سخن بگویم. البته اخیرا کتابی از استاد محمد اسفندیاری منتشر شده با عنوان «انسانم آرزوست» که خلاصه‌ای است از کتاب مفصل ایشان درباره پدر طالقانی و می‌توان در این چکیده، ادله و شواهد بحث امروز من را یافت. عنوان بحث من «از زندانی به زندان دیگر» و تاویلی است درباره امام موسی کاظم(ع) که از زندانی به زندان دیگر منتقل می‌شد و این تاویل را امام خمینی (ره) نیز در مراسم وفات پدر طالقانی، درباره ایشان به کار برد. دکتر شریعتی سخنی دارد که مبارزه انسان در طول تاریخ همیشه انتقال از زندانی به زندان دیگر بوده است. با توجه به مطالباتی که امروزه می‌شنویم و از صدر مشروطه نیز وجود داشته است این احساس ممکن است به انسان دست دهد که ما همیشه از زندانی به زندان دیگر منتقل شده‌ایم. اما ما بر این باور نیستیم که محصول مبارزه انسان در راه رهایی از حد و حبس و حصر تنها انتقال از زندانی به زندان دیگر باشد و هیچ پیشرفتی حاصل نشده باشد.

هرچند که امروزه ثابت شده که بشر در پیشرفت و در بخش‌هایی نیز پسرفت داشته است. اما امروزه سوال مطرح در دنیای اندیشه این است که آیا انسان به طور کلی در طول تاریخ خود پیشرفت همه‌جانبه داشته است؟ این سوال مطرح است و ایده پیشرفت به عنوان یک کلان‌روایت زیر سوال رفته است. اما ثابت شده است که پیشرفت و پسرفت هر دو در بخش‌هایی اتفاق افتاده‌اند. هرچند که در فلسفه تاریخی توحیدی ما مطرح است که حرکت جهان به سمت آزادی است اما واقعیت این است که این راه بسیار پرپیچ و خم است و ما با هر پیشرفت، پسرفت‌هایی نیز داریم.

بهشت و جهنم همین جا است

همین موضوع درباره مبارزات مردم ایران در سده گذشته نیز صادق است. پس از انقلاب ما پیشرفت‌ها و در کنار آن پس‌رفت‌هایی نیز داشته‌ایم که باید آنها را در مجموع و در درازمدت سنجید و در تحلیل نهایی این خوش‌بینی و بدبینی و ارزش‌گذاری‌های احساس انسانی نباید ما را از واقعیت دور کند. ولتر رمانی به نام «کاندید» دارد که در فرانسه به معنای «ساده دل» است و پاسخی است به فیلسوف دیگری به نام لایب نیتس که معتقد است ما در بهترین جهان ممکن زندگی می‌کنیم. عکس آن نیز وجود دارد که شوپنهاور می‌گوید ما در بدترین جهان ممکن زندگی می‌کنیم. اما امید بستن زیاد به امکان تحول و تغییر یک نوع ساده‌لوحی است و همچنین ناامیدی مطلق – به طور مثال شرکت نکردن در انتخابات- نیز خود نوعی بدبینی است.

آنچه واقعی است این است که این سعادت و شقاوت، این پیشرفت و پسرفت و این بهشت و جهنم به تعبیر دکتر شریعتی در همین جا است که اتفاق می‌افتد و در حین مبارزه و تلاش و رنج است که ما به تغییر و تحول می‌رسیم. اینجا است که انسان ایرانی طی ٧٢ سال مبارزه خود از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن – که پدر طالقانی یکی از حلقه‌های واسطه دو انقلاب مشروطه است و از این لحاظ زندگی ایشان ارزشمند است- به این دستاورد بزرگ رسیده است که در جهان اسلام شاید ملل دیگر هنوز نرسیده‌اند و هنوز مبتلا به امراضی هستند که انسان ایرانی از آنها مصون شده است.

اخیرا در یکی از مراسم‌هایی که برای دکتر شریعتی برگزار شده بود نزد پرویز خرسند بودیم که خبرنگاری پرسید با این تلاش‌هایی که شد آیا ما به یک پیشرفت و به آن آرمان و آرزوها رسیده‌ایم؟ ایشان پاسخ داد خیر. پرسید پس چه دستاوردی حاصل شده؟ ایشان پاسخ خوبی داد که من می‌خواهم درباره آیت‌الله طالقانی نیز آن را استفاده کنم که انسان ایرانی، پیش از شریعتی و آیت‌الله طالقانی و پس از آنها دیگر مشابه نیستند. این خود یک پیشرفت است؛ یعنی دستاورد انقلابی که ما کردیم با همه پیشرفت‌ها و پسرفت‌ها این است که انسان ایرانی، به تعبیر برخی از روشنفکران و فلاسفه از تعطیلات تاریخ برگشته و انسانی که انقلاب کرده دیگر مشابه انسانی که پیش‌تر سرتیپ به آن اشاره کردند، نیست و این تجربه و آگاهی سبب می‌شود که ما از بسیاری از انحرافات و اشتباهات ملل دیگر مصون باشیم. این خود یک پیشرفت بزرگ است که در کنار پسرفت‌ها باید در درازمدت ما را به یک تعدیل در قضاوت‌مان برساند.

پیشینه آیت‌الله طالقانی

اشاره‌ای به پیشینه آیت‌الله طالقانی داشته باشیم؛ علاوه بر اینکه پدر ایشان، آیت‌الله سید عبدالحسن با حمایت پدر مهندس بازرگان یعنی حاج عباسقلی بازرگان انجمنی داشتند که از سایر ادیان برای انجام مناظره و بحث و گفت‌وگو دعوت می‌کرد، خود این سنت در خانواده طالقانی سنت فرخنده و میمونی است که ما امروزه در جهان اسلام به آن نیاز داریم. این سنت باز بودن بر روی سایر ادیان و مذاهب دیگر مثل تلاش‌هایی که بعدا در کنگره‌های جهانی کراچی، در سفر به اردن، مصر، تونس و کشورهای دیگر داشتند، با شیخ شلتوت مذاکره کردند و تلاش‌هایی را که آیت‌الله طالقانی در جهت تقریب مذاهب داشتند اگر در کنار فعالیت‌های سیاسی ایشان بگذاریم و گشایشی که بر روی احزاب سیاسی و گرایش‌های سیاسی مختلف داشتند، مشی ایشان را نشان می‌دهد.

ایشان ده بار به زندان افتادند، نخستین آن در سال ١٣١٨ است که ایشان در اعتراض به نحوه حجاب‌زدایی رضاخانی، در محله امیرآباد به صورت سربازی که حجاب از سر خانمی می‌کشید می‌زند و دستگیر می‌شوند.از همین جا دستگیری‌های آیت‌الله طالقانی شروع می‌شود. در سال ١٣٣٤ به جرم همکاری با نهضت مقاومت ملی و پناه دادن به نواب صفوی و فداییان اسلام، در سال ١٣٣٥ به جرم حمایت از مصر و جمال عبدالناصر علیه اسراییل و متحدان او، در سال ١٣٤٠ به جرم برگزاری بزرگداشت شهدای ٣٠ تیر، ١٣٤١ به جرم مخالفت با انقلاب سفید شاه، ١٣٤٢ حبس پنج ساله و محکومیت به همراه پنج تن از همراهان به ده سال زندان، تا ١٣٤٦ که آزاد می‌شوند. سال ١٣٤٧ به جرم سخنرانی انتقادی، ١٣٤٩ به جرم اعتراض به شهادت آیت‌الله سعیدی، ١٣٥٠ حصر خانگی در آستانه نماز عید فطر، ١٣٥٤ حبس و محکومیت ١٠ ساله و حبس ابد حتی تا وقوع انقلاب در سال ١٣٥٧. در این ده بار، ما شاهد تداوم در خط مشی سیاسی آیت‌الله طالقانی هستیم که از همان آغاز جلسات تفسیر ایشان و تشکیل کانون اسلام در خیابان امیریه تهران در آستانه ١٣٢٠ - مشابه کاری که استاد محمدتقی شریعتی در مشهد با کانون نشر حقایق اسلامی آغاز می‌کند- تا آغاز فعالیت در مسجد هدایت از سال ١٣٢٧ به بعد می‌رسد.

اشاره خواهم کرد که این سنت تفسیرگری از نظر فکری چه اهمیتی دارد، زیرا در جهان‌بینی سنتی مشخص بود که قرآن چه جایگاهی دارد. یکی از کارهای پدر طالقانی آوردن قرآن به صحنه از قبرستان‌ها بود. دفاع از دکتر محمد مصدق و پیوستن به جبهه ملی از دهه ٣٠، پیوستن به نهضت مقاومت ملی در سال‌های ٣٢ تا ٣٩ پس از کودتا و همراهی آیت‌الله سید رضا زنجانی، همراهی با مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و پیوستن به نهضت آزادی در سال ١٣٤٠، دفاع از شاگردان و دانشجویان نهضت محمد حنیف‌نژاد و یاران او، بنیانگذاران مجاهدین در ٤٤ به بعد، دفاع از دکتر علی شریعتی و همراهی با حسینیه ارشاد در سال‌های ٤٨ تا ٥٢. خود این خط مشی از ایشان یک چهره برجسته و استثنایی می‌سازد.

دستاورد فکری آیت‌الله طالقانی

اشاره‌ای به دستاورد فکری آیت‌الله طالقانی از پرتوی از قرآن، بحث هرمنوتیک و وحی داشته باشیم که این روزها یکی از بحث‌های مطرح در عالم روشنفکری دینی و ایرانی است. هرمنوتیک یا تاویل یا تفسیر یکی از بحث‌ها و سنت‌هایی است که در عالم فلسفه، به خصوص فلسفه قاره‌ای یکی از سنت‌های غالب است و در ایران نیز مورد توجه مصلحان دینی قرار گرفته به این دلیل که اصلا در تاریخ مسیحیت نیز مصلحان دینی از همین روش برای بازخوانی کتاب استفاده می‌کردند.

بازگشت به قرآن و بازخوانی، نه به معنای بازگشت به گذشته است آنچنان که بنیادگرایان و سنت‌گرایان دعوت می‌کنند و نه اینکه می‌خواهیم گذشته را عینا در حال تکرار کنیم بلکه به معنای از سر‌گیری گذشته است برای آغازی دیگر و برای این کار به زنگار‌زدایی و ساختارگشایی نیاز داریم. بنابراین دو مفهوم از سرگیری و تکرار و ساختار‌گشایی در این هرمنوتیک وجود دارد که مکمل یکدیگر هستند. در نظریه‌های کنونی که امروزه در پرسمان وحی مطرح شده، دو خطر وجود دارد؛ یکی پوزیتیویسم، یعنی یک امر استعلایی مثل نسبت پیامبر با وحی و امر قدسی را به یک تجربه عرفانی و روانکاوانه انسانی تقلیل دهیم. خطر دیگر این است که ما مفهوم وحی را تعبیر سوبژکتیویتی کنیم یعنی بگوییم این محصول ذهن و زبان و محدودیت‌های خاص خود بوده است و آن را نسبی کنیم. این تقلیل‌گرایی غلط است و این سوال را مطرح می‌کند که اصولا انتظار ما از این بحث و معنایابی متن مقدس چیست؟

اعتلای اخلاقی، معنوی و قدسی از دین

انتظاری که آقای طالقانی داشتند؛ اعتلای اخلاقی، معنوی و قدسی از دین برای انسان است که متضمن یا همراه با سمت‌یابی‌های انسانی- مردمی باشد. یعنی دین، اخلاق، معنویت و عرفان پشتوانه‌ای برای جهت‌گیری‌های درست رهایی‌بخش باشد، نوعی آگاهی رهایی‌بخش که صرفا آگاهی علمی و امکانی نباشد بلکه از آگاهی علمی تا عرفان عملی و از آزادی مدنی تا فلاح و رستگاری معنوی که اینها را نه فقط در تناقض با یکدیگر نیز نمی‌بینیم بلکه در راستای یکدیگر هستند. در یک کلام آیت‌الله طالقانی همان‌طور که در تفسیر آیه ۱۵۷ سوره اعراف و عبارت «لیضع عنهم اصرهم و الاغلال» به پاره کردن زنجیرهای ظلم و استبداد اشاره می‌کند. «پیامبر آمد:بارهاى سنگین که به دوش بشر است را بردارد. غل‌هایی که فکر و اندیشه و زندگی و حیات مردم را بسته بود، بگشاید. این هدف این نبی بود و ...» علاوه‌بر این آیت‌الله طالقانی به مفهوم آگاهی رهایی‌بخش در این آیه اشاره می‌کند. نکته دیگری که درباره آثار آیت‌الله طالقانی می‌توان به آن اشاره کرد، نوشتن آنها در زندان و بدون بهره‌گیری از منابع است که خود امکان بیان ایده‌های جدید را فراهم آورده و این اتفاق نویی در تفسیر قرآن و معرفت دینی به شمار می‌رود. همان‌گونه که سید قطب دو کتاب خود را یا آنتونیو گرامشی آثار را در زندان نوشتند. وقت زیادی ندارم بنابراین تنها به سرخط‌های بحث‌های بعدی خود اشاره می‌کنم.

پیام طالقانی شهادت است و شورا

محصول این خوانش از قرآن، ارایه یک بدیل و نوعی نظام مردمسالاری شورایی بود. همان که می‌گفتند پیام طالقانی شهادت و شورا بوده است، شهادت دادن به نفع یک نظام شورایی بود و ایشان صدها بار گفتند که مساله شورا از اساسی‌ترین مسائل اسلامی است. برگزاری چنین بزرگداشت‌هایی نباید تنها به‌صورت آیینی باشد بلکه باید این مراسم‌ها زنده‌کننده و بازآورنده تفکرات طالقانی باشند و برای ما به عنوان شاگردان طالقانی گزارشی از وضع موجود باشد. نکته دیگر اینکه جهت‌گیری چپ اقتصادی و ارایه نوعی سوسیال‌دموکراسی توسط این روشنفکر دینی بود، یعنی عدالت‌خواهی و گرایش طبقاتی از اصول دیدگاه طالقانی بود که طبعا با انواع نظام‌های توتالیتر، دولتی، بروکراتیک و تحربه‌هایی که داشته‌ایم، فرق دارد و از نوع سوسیالیسم دموکراتیک و آرمانی است که شعار پیامبران و اسلام بوده و متاسفانه بعد از انقلاب ما در این زمینه پسرفت داشته‌ایم و جامعه طبقاتی‌تر شده است. تمام این مشارکت و حضور در صحنه‌های آیت‌الله طالقانی با روشی خشونت پرهیز و مسالمت‌آمیز در صحنه بوده یعنی همان مشی پیامبرگونه گاندی‌وار و این یکی از افتخارات سنت طالقانی است. ما نیز در سالگرد آیت‌الله طالقانی امیدوار به تکرار آرمان‌ها و ایده آل‌های ایشان و تداوم دستاورد او به عنوان یک برنامه کار هستیم.

 

 

یاددرگذشتگان...

 

 

 

 

پنجشنبه است.. به رسم کهن، یاد میکنیم از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست.. یاد میکنیم از آنها که دلتنگشان میشویم... یاد میکنیم از آنها که هنوز دوستشان داریم... دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند، مادرهایی که رفته اند... دلمان گرم به یاد خواهرها و پدرهائیکه رفتند و دل ما پیش برادر بود وبرادرهایی که سفر کردند... به یاد آن عشق های بار بسته.. .  فاتحه ای ره توشه میکنیم.. . باشد که پروردگار بیامرزدشان و بیامرزدمان... شادی روحشون صلوات.  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  •  

  • پنجشنبه است.. به رسم کهن، یاد میکنیم از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست.. یاد میکنیم از آنها که دلتنگشان میشویم... یاد میکنیم از آنها که هنوز دوستشان داریم... دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند، مادرهایی که رفته اند... دلمان گرم به یاد خواهرها و پدرهائیکه رفتند و دل ما پیش برادر بود وبرادرهایی که سفر کردند... به یاد آن عشق های بار بسته.. . فاتحه ای ره توشه میکنیم.. . باشد که پروردگار بیامرزدشان و بیامرزدمان... شادی روحشون صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • شادی روح مرحوم مغفور حاج غلامحسین اسماعیلی کریزی صلوات



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: یاددرگذشتگان

عید قربان؛ روز ذبح نفس با تیغ تقوا

عید قربان؛ روز ذبح نفس با تیغ تقوا

عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا سبکبال شود.

صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دل هایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید برآمدن روزی نو و انسانی نو است.

... و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟

این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر که هست - باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم " نشانی ها "یش را به تو بدهم:

آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا "پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند، آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند، ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد.
... و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ ... ؟

در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!

اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!

سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.

و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه "مسئولیت روشنگری و آزادی"، در "عصر ظلمت و با قوم خو کرده با ظلم"، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک "بشر" مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک "بنده خدا" ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد.

خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش - که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا - زنی سیاه پوست - به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان یک پدر پیر، و نویدی عزیز، پس از نومیدی تلخ.

و اکنون، در برابر چشمان پدر - چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند – می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند.
در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!

در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت "داشتن اسماعیل" می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!

اسماعیل، اکنون نهالی برومند شده است، جوانی جان ابراهیم، تنها ثمر زندگی ابراهیم، تمامی عشق و امید و لذت پیوند ابراهیم!

در این ایام، ناگهان صدایی می شنود:

"ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکُش"!

مگر می توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟

ابراهیم، بنده خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظیم تاریخ، درهم می شکند، از تصور پیام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.

کرپن ها، همان روحانیان دین "مهر" بوده اند و به دلیل قربانی کردن "گاو" از سوی ایشان، واژهی "قربانی" نیز از همینان برگرفته شده است.

عید قربان ریشه در دوران ماقبل تاریخ بشر دارد. انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز است، برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان ها می زند. این رسم نزد همه ملل و ادیان به اسامی مختلف موجود بوده است. این سنت طولانی بشری در اسلام نیز پذیرفته شده است.

در روایات مختلف دینی آمده است که ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.

او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر می روند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان می یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می فرستد.

این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضه ای برای حجاج می گردد تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند. در این روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است.

اولین معنایی که از عید به ذهن می رسد، تغییراتی است که انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت می بیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یک معنا عید نامیده شده است .
عید قربان ریشه در دوران ماقبل تاریخ بشر دارد. انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز است، برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان ها می زند. این رسم نزد همه ملل و ادیان به اسامی مختلف موجود بوده است. این سنت طولانی بشری در اسلام نیز پذیرفته شده است.

در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که : هر روزی که انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است و باعث بر هم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسان ها می گردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .

از سوی دیگر حرکت انسان ها به سوی علم و معرفت همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آن که وقتی انسان معنای جدیدی کشف میکند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده میشود .

معنای دیگری که از عید عارفان به ما آموخته اند، جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است. و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است که حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی می برد تا برای کامل شدن عبادت قربانی کند. مولوی در این معنا گفته است:

خویش فربه می نماییم از پی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کشد

کشته شدن در پای محبوب و قربانی کردن خود مهمترین تعریفی است که مولوی از عید به ما می دهد.

در تمامی این تعریف ها عید برای انسان مطرح شده است، یعنی ما در شرایط ویژه ای احساس مبارکی و نو شوندگی داریم . اما به نظر می رسد این تازگی قبل از آن که در رابطه با ما معنی شود در باره تولید کننده این شرایط یعنی خداوند باید معنا شود. چون خداوند "بدیع السموات و الارض است " و خود را با عنوان "فتبارک الله احسن الخالقین" به ما معرفی نموده است . و از سوی دیگر این مبارکی در تمامی ملک و ملکوت عالم جاری است، لذا از این خدای بزرگ و مبارک میتوان هر لحظه طعم مبارکی را چشید به همین دلیل اگر عیدی است اولاً از آن خداست نه از آن آدمیان، و این معنا با سایر تعاریف آمده در باب عید یک فرق گوهری دارد که آن محوریت خداست .

قربانی رمز فداکاری و از خودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود است یعنی همچنان که خون این قربانی را در راه تو ای خالق یکتا بی دریغ می ریزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حریم دین و اجرای فرامین آسمانی تو از جان خود نیز بگذرم و خون خود را تقدیم پیشگاه اقدست نمایم.

زمانی که حیوانی در روز عید قربان در وادی منا به دست حجاج مسلمان ذبح می شود و نغمه روحانی "بسم الله وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض" طنین در فضای قربانگاه می افکند خاطره اعجاب انگیز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهیم و اسماعیل را در دل ها زنده می سازد.

پدری پیر و کهنسال با چهره ای نورانی و ملکوتی که آثار عظمت و جلالت روحی از سیمای متین و آرام او نمایان است بر بالین فرزند جوان و خوش سیمای خود ایستاده آستین بالا می زند و تیغ برنده ای را در پی حکم غیبی الهی بر گلوی فرزند می نهد.
قربانی رمز فداکاری و از خودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود است یعنی همچنان که خون این قربانی را در راه تو ای خالق یکتا بی دریغ می ریزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حریم دین و اجرای فرامین آسمانی تو از جان خود نیز بگذرم و خون خود را تقدیم پیشگاه اقدست نمایم.

فرزند نیز بدون ترس و وحشت و با حالت تسلیم می گوید پدر به آنچه مامور گشته ای عمل کن که من هم به خواست خدا از صبرکنندگان خواهم بود و سرانجام ابراهیم با موفقیت کامل از این امتحان بزرگ الهی سربلند بیرون آمده و به درجه ای از اخلاص و فداکاری در راه خدا می رسد که خداوند می فرماید: ذبح عظیمی فدایش کردیم.

لذا خداوند برای بزرگداشت این خاطره توحیدی و اخلاص الهی مقرر فرموده هر سال در موسم حج در وادی منی توسط زوار بیت الله الحرام گوسفند، گاو و یا شتری ذبح گردد تا آن صحنه فوق العاده درخشان چون نوری برای همیشه در تاریخ انسانیت بدرخشد و خاطره ازخودگذشتگی آن دو بنده مخلص (ابراهیم و اسماعیل) سندی برای نمایش شرف و فضیلت آدمیت باشد.

لذا مسلمین در روز عید قربان موظفند با تشکیل مجامع عمومی و برگزاری نماز عید و انشای خطبه شرکت عظیم و آسمانی خود را در این عید مبارک به گوش جهانیان برسانند و رعب و ترس از اتحاد و همبستگی خود را در قلب دنیای استکبار و کفر و نفاق بیفکنند.

در روایت هاى مکررى نقل شده که در روز عید اضحى قربانى کنید تا گرسنگان وبیچارگان از خوردن گوشت سیر شوند؛ آنان که روزها بلکه ماه ها توان تهیه گوشت براى خانواده خویش را ندارند، در این روز فرخنده که براى همگان عید است و بسیار خجسته و مبارک است، خوشحال گردند و از خوردن گوشت حلال، بى منت، سیر شوند.

و امروز روز "تکبیر" است؛ تکبیرى گویا، کوبنده، محکم و بامحتوا، تکبیرى که بازتابش کاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم دیدگان را شاد سازد؛ تکبیرى که دشمنان را براى همیشه از ضربه زدن به اسلام، نومید گردان.

برگرفته از سایت تبیان