فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود +عکس

یکشنبه 10 مرداد 1395 :: نویسنده : احمد
 
تاریخ: ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
نوع: خبر
به یاد جمعه خونین مکه؛
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود +عکس
به فرمانده کماندوهای ویژه آلمان غربی برای مدت دو سال مرخصی داده شد تا در عربستان سعودی یک واحد مخصوص، مطابق الگوی نیروهای ضدترور آلمان ایجاد نماید.
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود +عکس

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، روز ششم ذی الحجه سال1407 (مصادف با روز نهم مردادماه 1366 شمسی) یادآور مراسم «برائت از مشرکین» زائران ایرانی خانه خدا و کشتار حجاج مظلوم ایرانی در مکه به دست حکام آل سعود است. مکان و زمانی که خون ریختن در آن حرام است و این حرمت تا جایی اهمیت دارد که اعراب جاهلیت احترام این مکان و زمان را نگه داشتند اما این حرمت توسط عوامل سعودی شکسته شد. در این فاجعه حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند، به طوری که نیمی از کشته شدگان زنان بودند.

نکته دردناک آنجاست که بسیاری از آمار شهدا مربوط به روزهای پس از حادثه است که مأموران سعودی اجازه مداوای مجروحین حادثه را در بیمارستان ها ندادند و برخی از مجروحین که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسیار و در حالی که امکان مداوای آنها بود، به شهادت رسیدند.

 
در این میان کسی که به عنوان فرمانده میدان این کشتار از او یاد می‌شود فردی است که حتی مسلمان هم نیست و از کشور دیگر به عربستان آمده است. این گزارش سعی دارد تا رزومه‌ای کوتاه از زندگی فرمانده میدان کشتار حجاج ایرانی در سال 66 را به مخاطبین خود و به خصوص نسل جوان معرفی نماید.
 
 
 فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس
 
ژنرال اولریخ وگنر، فرمانده نیروهایی امنیتی سعودی در زمان کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 
 
 ژنرال اولریخ وِگِنِر(uiresh wegener) در سال 1929 میلادی در شهر برادن بورگ به دنیا آمد. او در اواخر جنگ جهانی دوم که تنها 15 سال سن داشت به عضویت ارتش آلمان در آمد و در سال 1952 به آلمان غربی رفت و در امتحانات پلیس برای مدارس نظامی ثبت نام کرد. او جزو تاسیس کنندگان واحد ضد تروریستی ارتش آلمان(GSG9) می‌باشد که دکترین این بخش را نیز وی راه اندازی کرده است.

او بیشتر فعالیتش در ارتش آلمان را تحت نظر مستقیم وزیر کشور وقت آن کشور، یعنی هانس دیترش گنشر سپری کرده است. از جمله دیگر فعالیت‌های او باید به این نکته اشاره کرد که او ارتباط تنگاتنگی با ارتش رژیم غاصب صهیونیستی در اکثر عملیات‌ها داشته است.

وِگِنِر پس از بازنشستگی در بسیاری از کشورهای به خصوص عربستان سعودی مشاور ایجاد واحدی به نام واحد ضد تروریستی بوده است. او بعد از پایان یافتن دوره خدمتش در ارتش آلمان و بازنشستگی به همراه چند تن دیگر یک کمیته امنیتی با نام کوتر (Kotter) را راه اندازی نموده و کماکان در آنجا مشغول می‌باشد و به کشورهای مانند عربستان سعودی مشاوره امنیتی می‌دهد.

حال با بررسی اسناد رسمی اعلام شده توسط مسؤولان دولت آلمان که در بایگانی روزنامه‌های کثیرالانتشار موجود است، جنایت هولناک قتل عام صدها زائر بی‌دفاع مسلمان توسط «آل سعود» را کاری از پیش طراحی شده و در جهت مهار صدور تفکر انقلاب اسلامی از طریق مراسم برائت از مشرکین نشان می‌دهد. کشتار سبعانه‌ای که هدایت آن را وگنر بر عهده داشته است:

* روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان – 21/11/1986 [هشت ماه پیش از کشتار جمعه خونین مکه]

 «اولریخ.کا.وگنر»، فرمانده کماندوهای ویژه آلمان غربی برای مدت دو سال مرخصی داده شد تا در عربستان سعودی یک واحد مخصوص، مطابق الگوی نیروهای ضدترور آلمان ایجاد نماید. دی‌ولت این خبر را دیروز دریافت کرد. احتمالاً تعدادی از افسران عضو کماندوهای ویژه مرزی آلمان به اتفاق‌ »وگنر» از دو ماه دیگر، در عربستان سعودی مشغول به کار خواهند شد.

«وگنر» در پاسخ به پرسش خبرنگار دی‌ولت اظهار داشت: «مقامات آلمانی او را از خدمت در آلمان غربی برای مدت دو سال معاف کرده‌اند.»

فرمانده کماندوها تأکید کرد که در مأموریت جدیدش در عربستان سعودی تعدادی از افسران آلمانی همراه او خواهند بود.

«وگنر» ادامه داد: «از هم‌اکنون من حقوق خود را از عربستان سعودی دریافت می‌کنم اما در حال حاضر بین مقامات آلمان فدرال و عربستان سعودی، مذاکراتی در مورد تعیین تاریخ دقیق آغاز مأموریت، در جریان است.»

«وگنر» 59ساله بنیانگذار و فرمانده نیروهای ویژه ضدتروریسم آلمان غربی (موسوم به گ.اس.گ 9) است. عربستان سعودی، پیش از این، پیشنهاد به خدمت گرفتن وی را به دولت آلمان داده بود.»
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس 
 ژنرال اولریخ وگنر در جوانی
 


* روزنامه «دی‌ولت» - چاپ آلمان – 25/11/1986: [چهار روز پس از خبر قبلی]

ریاض امیدوار به دریافت کمک از آلمان برای ایجاد یک سامانه امنیتی است از جمله در راستای استقرار یک واحد ویژه ضربت به وسیله «وگنر» بنیانگذار نیروی ضدتروریسم آلمان غربی است.»

* هفته‌نامه «اشپیگل» - چاپ آلمان – 10/8/1987: [هفته پس از کشتار]

«... سامانه‌های مدرن تسلیحاتی، اغلب فقط توسط مشاوران، مربیان و تکنسین‌های کشورهای تحویل‌دهنده قابل استفاده و بهره‌برداری هستند و اجناس صادراتی آلمان هم باید از عربستان سعودی و شهرهای مقدس آن محافظت کنند: «اولریخ وگنر» رئیس اسبق «گ.اس.گ.9» در این مسیر به خدمت گرفته شده بود.»

* هفته‌نامه «اونمان دو ژودی» - چاپ فرانسه – 10/8/1987: [هفته پس از قتل عام]

«...این متخصص امور ضدشورش می‌افزاید: هدایت و فرماندهی عملیات کشتار حجاج مکه در جمعه گذشته توسط ژنرال «اولریخ وگنر» فرمانده کل سابق گروه کماندویی «گ.اس.گ.9» صورت گرفته است. «اولریخ وگنر» قبلاً از مسؤولان سعودی خواسته بود که نهایت خشونت ممکن به کار گرفته شود. وگنر که از شش ماه پیش در عربستان به نیروهای آن کشور آموزش‌های ویژه داده است، در هنگام کشتار مستقیماً اجرای عملیات را هدایت می‌کرد. توجیه حضوری وی، دارا بودن عنوان رسمی مشاور امنیتی شهر مکه بوده است.»

* کرسنت اینترنشنال - چاپ کانادا – 16/5/1988: [حدود 10 ماه پس از کشتار]

به رغم حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه، سعودی‌ها هنوز احساس امنیت نمی‌کنند. در واقع آنها نه‌تنها از حجّاج ایرانی، بلکه از حجاج دیگر کشورها نیز می‌ترسند. منابع اطلاعاتی غرب به سعودی‌ها گفته‌اند که حتی مسلمانان دیگر کشورها ازجمله مسلمانان خاورمیانه تبلیغات سعودی را در مورد قتل‌عام حجاج در سال گذشته باور ندارند. عربستان سعودی برای رعایت تمامی جوانب احتیاط، رسماً همکاری خدمات ضدتروریستی آلمان، متشکل از ژنرال «اولریخ وگنر» و هفت تن از هم قطاران آلمانی‌اش با نیروهای مسلح خود را تمدید کرده است. «وگنر مبتکر عملیات قتل عام سال گذشته سعودی‌ها در مکه بود.»
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس
 
ژنرال اولریخ وگنر، فرمانده نیروهایی امنیتی سعودی در زمان کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 
 
* حضور وگنر در ایران

تنها کمتر از یک دهه از حادثه کشتار زائران ایرانی در مکه مکرمه، حادثه‌ای در تهران رخ داد که پایه‌های امپریالیسم جهان‌خوار ایالات متحده آمریکا را به لرزه درآورد؛ و آن تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. مسئولین آمریکا تلاش‌های فراوانی برای آزادی گروگان‌های خود از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام انجام دادند که نمونه بارز آن لشکر کشی به طبس بود که طوفان شن باعث شکت مفتضحانه آنها شد.

پنجم اردیبهشت، سالروز شکست تجاوز نظامی آشکار نیروهای مخصوص ارتش جنایتکار ایالات متحده آمریکا موسوم به دلتا در صحرای طبس است. اسنادی که پس از شهادت «محمد منتظرقائم» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد از بالگردهای آمریکایی برجامانده در صحرای طبس به دست آمده نشان از طراحی و برنامه‌ریزی دقیق این توطئه مبتنی بر اطلاعات ریز و جزئیات مربوط به بخش‌های مختلف دستگاه‌های نظامی، سیاسی و امنیتی کشورمان داشت.

آن روزها اولریخ ونگر به دلیل مسامحه مسؤولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه چند نفر از نیروهایش با پوشش خبرنگاران تلویزیون آلمان، با هدف جاسوسی و تهیه اطلاعات مورد نیاز سرویس امنیتی آمریکا «سیا» برای هدایت دقیق عملیات نیروهای دلتا به تهران وارد شده بود.

سرهنگ «چارلی ای بکویث» فرمانده آمریکایی تجاوز نافرجام نیروهای مخصوص تحت امرش موسوم به دلتا در طبس که او نیز دوره دیده در آموزشگاه‌های نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW است، در خاطرات خود پس از بیان اینکه به دلیل دستگیری کلیه مأموران اصلی سازمان سیا در تهران و اخراج کلیه جاسوسان اسرائیلی [با توجه به اشغال و تعطیلی سفارت اسرائیل در تهران] توسط نیروهای انقلاب اسلامی؛ برای شناسایی‌های شرم‌آور داخل خاک ایران، طراحان تجاوز نظامی آمریکا به شدت در مخمصه افتاده بودند، چنین می‌نویسد: «تلگرافی به استاکید [ستاد دلتا در کارولینای شمالی] رسید. «دیک پاتر» آن را به من رساند. این پیام از «اولریخ وگنر» فرمانده واحد مرزی 9 آلمان بود: «چارلی» من آماده‌ام تا همراه با کارکنان تلویزیون آلمان به تهران بروم. آیا مایلی افرادی از تو به ما بپیوندند.» من پیام «اولریخ» را به اطلاع ژنرال «وات» رساندم و توصیه کردم که دنبال این پیشنهاد را بگیریم.
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس
 
 
ژنرال اولریخ وگنر، فرمانده نیروهایی امنیتی سعودی در زمان کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 
 
* گروه ضد تروریست  GSG9 با چه هدفی ایجاد شد

حضور کارآزموده‌ترین نظامیان نیروهای مسلح آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی، ایتالیا، رومانی، چکسلواکی و.. بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی، جهت تشکیل و گسترش رژیم اشغالگر فلسطین از مواد درس‌آموز همگرایی شرق و غرب در خدمت به صهیونیسم جهانی بود.

«ابوایاد» مرد شماره دو الفتح که بعدها در تونس توسط عوامل موساد ترور شد، از آن دوران چنین می‌نویسد: «...در ابتدای سال 1972 میلادی، سازمان اوپک طی نامه‌ای رسمی به کمیته رهبری بازی‌های المپیک [مونیخ] پیشنهاد می‌کند که با شرکت ورزشکاران فلسطینی در این مسابقات موافقت نماید. از آنجا که این پیشنهاد بدون جواب می‌ماند، پیام دیگری ارسال می‌گردد. نامه دوم نیز با سکوت و بی‌توجهی توهین‌آمیزی مواجه می‌شود «مسلم بود که از نظر این بنیاد جلالت مأب که مدعی بی‌طرفی سیاسی است، ما اساساً وجود نداشتیم و یا بدتر از آن شایسته موجودیت نبودیم...»

این در حالی بود که غالب کشورها و نهادهای بین‌المللی حضور تیم ورزشی رژیم اشغالگر فلسطین [به عنوان تیم ورزشی اسرائیل!] را به جای تیم ورزشی کشور اسلامی فلسطین امری مجاز و پذیرفته شده به شمار می‌آوردند. به این سبب گروهی از مبارزان قهرمان فلسطینی معروف به گروه انتقام «سپتامبر سیاه» طی یک برنامه دقیق اقدام به حضور در محل برگزاری المپیک مونیخ نمودند.
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس 

آنان با سه هدف عمده محل استقرار نمایندگان ورزشی رژیم اشغالگر فلسطین را اشغال و 9 اسرائیلی را به گروگان گرفتند: نخست اثبات موجودیت کشور فلسطین در برابر همه و به رغم همه. دوم بهره‌برداری از تجهیز فوق‌العاده رسانه‌های خبری در مونیخ برای انتشار آرمان رهایی فلسطین و سوم آزادسازی رزمندگان مقاومت فلسطین از سیاه‌چاله‌های صهیونیست‌ها به وسیله قبولاندن تبادل اسیر به متجاوزین صهیونیست.

مذاکرات میان مسؤولان آلمانی که به عنوان میانجی مابین فلسطینی‌ها و رژیم اشغالگر عمل می‌کردند به دلیل لجاجت «گلدا مایر» که در رأس دولت وقت صهیونیستی قرار داشت به بن‌بست خطرناکی کشیده می‌شد که با میانجی‌گری سفیر یک کشور عرب پیشنهاد توافقی مبنی بر انتقال فلسطینی‌ها و اسرای اسرائیلی به پایتخت مصر از طریق فرودگاه نظامی «فورشتنفلد بروک» به وسیله هواپیمایی لوفت هانزا صورت می‌گیرد. تزویر و نیرنگ مسؤولان آلمان که نیروهای ویژه‌ خود را به طور کامل تحت امر دوایر امنیتی صهیونیست‌ها قرار داده بود در این مرحله آشکار شد و بر خلاف تعهد توافق شده، به تیراندازان مخصوص، دستور آتشباری داده می‌شود که این عمل موجب شهادت سه فلسطینی می‌گردد که پس از آن، دو فلسطینی دیگر با انفجار مواد منفجره و با شهادت خود، هر 9 اسرائیلی را به هلاکت می‌رسانند.

در آن زمان، لجاجت خانم «گلدا مایر» که هیچ گونه علاقه‌ای به نجات جان گروگان‌ها نشان نمی‌داد، غیرطبیعی به نظر می‌رسید اما پس از واقعه المپیک مونیخ و اعلام تصمیم دولت آلمان بر راه‌اندازی یک گروه ویژه از نیروهای عملیات مخصوص زیر نظر سرویس‌های امنیتی اسرائیل، آمریکا و انگلیس، آشکار شد که صهیونیست‌ها به این بهانه به مطلوب خود نزدیک می‌شدند. حاکمیت غاصب فلسطین به دلایل متعدد اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک نمی‌توانست جلادان دوره دیده موساد را در منطقه اروپا مستقیماً وارد عمل کند، ضمن آنکه به آموزش‌های متعارف نیروهای عملیات امنیتی این کشورها نیز اعتماد لازم را نداشت. از طرف دیگر مسؤولان تحقیر شده آلمانی که پس از شکست در جنگ جهانی دوم، رؤیای ایجاد یک واحد نظامی نخبه جهت انجام مأموریت‌های ویژه تروریستی خود را در سر می‌پروراندند برای نمایش خوش رقصی خود به صهیونیست‌های اشغالگر، در آوریل سال 1973 میلادی یعنی حدود شش ماه پس از المپیک مونیخ شرایط ایجاد این واحد ظاهراً آلمانی را تحت عنوان «گرنز شسوتز گروپ ناین» با علامت اختصاری GSG9 فراهم آوردند. تنها شرط ضمن تأسیس این گروه از طرف اسرائیلی‌ها این بود که GSG9 توسط ارتش آلمان اداره و کنترل نشود بلکه تحت کنترل «بوندس گرنز شوتز» یا همان نیروی گارد مرزی آلمان جایگاه سازمانی داشته باشد.
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس
 
 
همه کسانی که داوطلب خدمت در این گروه جنایتکار بودند تحت سوگند مؤکّداً سرّی خاصی برای تن دادن به جنایتکاری «حرفه‌ای» قرار گرفته‌اند. تمام اعضای GSG9 که سابقه حضور در ارتش آلمان را داشتند در یک اقدام بوروکراتیک از ارتش استعفاء و به گارد مرزی آلمان پیوستند.

افتخار راه‌اندازی این گروه که در تبلیغات اسرائیلی‌ها و آلمان‌ها واحد ویژه ضدّ ترور معرفی می‌گردد به شکل رسمی به نام «اولریخ وگنر» که مجرّب‌ترین جانی آلمانی دوره دیده در آموزشگاه‌های نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW وابسته به SAS انگلیس ثبت شده است.

بر خلاف بسیاری از دیگر واحدهای نیرو مخصوص کشورهای غربی، اعضای واحد GSG9 مجبور نیستند واحد را پس از طی دوره خود ترک کنند بلکه اجازه دارند مادامی که توانایی حفظ معیارهای سخت مربیان گروه را داشته باشند در گروه بمانند. این سیاست از این جهت اعمال می‌شود که تجربیات عملیات‌های واقعی اعضای قدیمی به نسل بعدی منتقل شوند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که موجب دمیده شدن روح شهادت‌طلبی بر پیکر مبارزات مظلومانه ملت فلسطین گردید و احساس خطر سران اسرائیل و آمریکا از پیام وحدت جهان اسلام در مقابل کفر و الحاد، برخی از نظریه‌پردازان استکبار جهانی علناً به بیان ارتباط میان برگزاری مراسم برائت از مشرکین در مکه و انتفاضه پرتابگران سنگ در اراضی اشغالی پرداختند.

بررسی سوابق جنایات متعدد و شرم‌آور گروه GSG9 خود فرصت و حوصله دیگری را می‌طلبد اما ذکر این نکته حیاتی است که «وگنر» و چند تن از همقطارانش در GSG9 هدایت و اجرای مستقیم عملیات قتل عام فجیع و بی‌رحمانه حجاج بی‌دفاع و زائران حرم امن الهی را در سال 66 که به شهادت 324 تن از هموطنان‌مان و صدها مسلمان کشورهای دیگر منجر شد بر عهده داشتند.

در آن زمان میرا‌ث‌خواران «بنی‌سفیان»، سمت مشاور امنیتی مکه را به «وگنر» واگذار کرده و پس از آن نیز از خدمات مختلف این تروریست خطرناک و همراهان سفّاکش در GSG9 بی‌بهره نماندند.
 
فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود+عکس 



هفته‌نامه اکونومیست در شماره 12/5/1988 چنین می‌نویسد: «اولریخ وگنر» فرمانده آلمانی GSG9 واحد مخصوص ضدتروریست قراردادی سه ساله با سعودی‌ها امضاء کرده است. او و شش عضو دیگر همین واحد که از دو سال پیش در عربستان سکونت دارند، آموزش نیروهای مخصوص امنیتی عربستان سعودی را بر عهده خواهند گرفت.»

روایت خواندنی خبرنگار ایتالیایی؛

یکشنبه 10 مرداد 1395 :: نویسنده : احمد

 

روایت خواندنی خبرنگار ایتالیایی؛
سید حسن نصرالله؛ رهبری که حتی صهیونیست‌ها هم به راستگویی‌اش اذعان دارند
سخنرانی نصرالله کوبنده است، حتی برای خبرنگاران اسراییلیِ عرب زبان که هیچ کدام از حضورهای تلویزیونی او را از دست نمی‌دهند، به خاطر متانت، غنای ادبی و صمیمیت آن که شبیه گفتگوی یک پدر با اعضای خانواده‌اش است.
سید حسن نصرالله؛ رهبری که حتی صهیونیست‌ها هم به راستگویی‌اش اذعان دارند

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، مقاله‌ای که پیش رو دارید، به قلم «مائوریتسیو بلوندت»، روزنامه نگار کهنه کار ایتالیایی است که یکی از سرشناس ترین ژورنالیست‌های ضدصهیونیست اروپا محسوب می‌شود. او به عنوان یک مسیحی کاتولیک مومن و دینمدار، کتب و مقالات افشاء گرانه بسیاری درباره نقش لابی‌های صنعتی-نظامی در جنگ افروزی‌ها در اقصی نقاط دنیا، نقش کانون‌های صهیونیستی و ماسونی در آمریکا و کارنامه سیاه صهیونیزم جهانی به نگارش دراورده است.

راز نصرالله

حتی سرویس‌های نظامی اسراییل هم به این مطلب اذعان دارند: «او نخستین رهبر عربی از زمان جمال عبدالناصر است که می‌تواند افکارعمومی اسراییل را تحت تاثیر قرار دهد.» دبیر کل حزب الله لبنان، سید حسن نصرالله، کسی که دست کم ده سال است که دشمنانش شبانه روز مترصد ترورش هستند.

 

سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند

ده سال پیش، وقتی اسراییل به جنوب لبنان لشکر کشید، در کمال ناباوری کشف کرد که یک سازمان شیعه هست که می تواند شکست نظامی به ارتش اسراییل وارد کند.

«آنتونی کردِزمن»، تحلیل گر نظامی برجسته آمریکایی، در 12 جولای 2006 نوشت: «از همان شروع مناقشه تا آخرین عملیات ها، فرماندهی حزب الله با موفقیت به کل حلقه تصمیمات راهبردی و تاکتیکی نفوذ کرد که خود برآمده از طیف کاملی از فعالیت های اطلاعاتی، نظامی و سیاسی بود. برعکس، شکست اطلاعاتی اسراییل، فاجعه بار بود. ارتش اسراییل هرگز نتوانست مراکز «فرماندهی و کنترل» حزب الله را شناساسیی کند. اسراییل تقریبا همه زیرساخت های غیرنظامی لبنان را بمباران کرد. شماری از پناهگاه ها تقلبی بود. نیروی هوایی اسراییل نتوانست واقعی ها را کشف کند. در عوض، بعد از سال ها که به عوامل خیانتکار لبنانی پول داده بود تا در شبکه تلفن این کشور نفوذ کند، دریافت که حزب الله شبکه های ارتباطی مستقل خود را ایجاد کرده است. نتیجه این که، واحدهای نظامی اسراییلی، بارها چشم و گوش بسته در تله واحدهای رزمی حزب الله افتادند. اسراییل وفتی در پایان جنگ از جنوب لبنان عقب کشید، قبرستانی از تانک‌های مرکاوا و 120 سرباز کشته شده خود را پشت سر گذاشت.»

 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند

این بار، نیروهای اسراییلی به جای نیروهای عرب پرشور ولی  ناشی که به راحتی شکست می خوردند، در برابر سه هزار سرباز واقعی، توانمند، قاطع و منضبط شیعه قرار داشتند که خود را به لحاظ روانی برای یک جنگ تمام عیار آماده کرده بودند. آن ها چنان آماده ایثار بودند که نبرد «استالینگراد» (در جنگ دوم جهانی) را به خاطر می‌آوردند. نیروهای حزب الله، در زمینی به وسعت 25 در 45 کیلومتر مربع، شبکه‌های زیرزمینی و استحکامات استتار شده را در نهایت مخفی کاری ایجاد کرده بودند.
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند 
 
به علاوه، این فعالیت‌ها در ایزوله کامل از دیگر گروه‌های لبنانی انجام گرفته بود. در لبنان، «سمیر جعجع» (رییس دار و دسته مارونی‌های لبنان)، «ولید جنبلاط» (رهبر دروزی‌ها) و «سعد حریری»، میلیاردر نیمه سعودی، مطمئن از شکست شیعیان، نه تنها ناظر حمله صهیونیست ها بودند، که با آن ها همکاری می کردند. تنها کسی که در کنار شیعیان ایستاد، «میشل عون» مسیحی، نخست وزیر و فرمانده اسبق ارتش لبنان بود، که به صومعه های مارونی دستور داد درهای خود را به روی زن و بچه اعضای حزب الله بگشایند.

توانایی استثنایی

همه این‌ها مدیون سید حسن نصرالله و توانایی استثنایی او برای رهبری و قابلیت حیرت آورش برای سازماندهی بود. در طول آن مناقشه، سید حسن بر صفحه شبکه تلویزیونی المنار(که خوش شخصا راه انداخته بود و در آن روزها تنها منبع خبری قابل اتکاء در لبنان بود) ظاهر می شد، با حضوری همواره آرام، ایمن و شفاف. در دنیایی که سیاست، نمایشی و سخنرانی ها عوامفریبانه، خودستایانه و اغراق آمیز است، سخنرانی نصرالله کوبنده است- حتی برای خبرنگاران اسراییلیِ عرب زبان که هیچ کدام از حضورهای تلویزیونی او را از دست نمی دهند- به خاطر متانت، غنای ادبی و صمیمیت آن که شبیه گفتگوی یک پدر با اعضای خانواده اش است. یکی از همین خبرنگاران، چنین موجز سخنرانی او را توصیف کرده است: « او به آن چه می‌گوید، عمل می کند و آن چه را که عمل می کند، به زبان می آورد.»
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند
 
در محیطی که تجلیل و تمجید از «شهادت» بستگان یک سنت است، او هیچ گاه شهادت پسر 18 ساله خود را به رخ نکشیده است، پسری که در 1997 در حین یک عملیات ضداسراییلی به شهادت رسید. در فرهنگی که اسلام گراهای «ریاکار» (منظورم آل سعود و اردوغان است)، مانند «فریسی» های دوران عیسی مسیح، مرتبا تقوای خود را به رخ دیگران می‌کشند، صحبت‌های نصرالله سنجیده، سرراست، واقعی و عاری از جلوه فروشی‌های مذهبی است.
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند

شخصیتی واقعی که به اذعان دشمنانش «حقیقت» را می‌گوید. او در 1960 به دنیا آمد و نهمین فرزند یک پدر خوار و بار فروش بود. پدرش در «حزب ملی سوسیالیست سوریه» عضویت داشت و خانواده‌اش برجستگی مذهبی خاصی نداشتند. اما نصرالله که در نجف و قم تحصیل کرده، نه تنها یک روحانی شیعه، که یک سیاستمدار و یک فرمانده نظامی هم هست. به علاوه، او شخصیتی «معنوی» هم هست، به این معنا که در «سیر و سلوک» معنوی که در اسلام به «عرفان» معروف است، هم دستی دارد. در عرفان، «سالک» از طریق «عبادت»، مسیری را طی می کند که دارای «منازل» و «احوالات» چندگانه است. این منازل را «مقامات» می‌گویند. در نهایت این مسیر به یک «حقیقت» غایی و بنیادین می‌رسد. گفتنی است در عرفان، کل این «سیر» با کمک و هدایت یک «استاد» انجام می‌گیرد که در فرهنگ عرفانی به «پیر»، «مرشد» یا «مراد» معروف است.
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند
در جوانی و در لباس رزم
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند
از راست: شهید سید عباس موسوی، شهید عماد مغنیه و سید حسن نصرالله
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند 
در جمع پاسداران انقلاب اسلامی در بعلبک لبنان، 1363

پیشگویی رهبر ایران

نصرالله در مصاحبه ای که اخیرا داشته، درباره معلم و پدر روحانی خود- مرحوم آیت الله بهجت- سخن گفته است. گرچه قطعه ای که در ادامه می آید، نسبتا طولانی است، ولی برای درک ذائقه مذهبی سخنرانی ها فرمانده حزب الله خواندنش را توصیه می‌کنم. این بخش مستقیما به جنگ سال 2006 حزب الله با اسراییل مربوط می شود:

«چند ماه قبل از شروع جنگ سی‌وسه روزه یکی از برادران طلبه‌ی لبنانی که در قم درس می‌خواند پیش من آمد و گفت: آیت‌الله بهجت رحمهالله‌علیه فرمودند که از حالا به بعد این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: «اللّهُمَّ اجعَلنِی فِی دِرعِکَ الحَصِینَهِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن ترِید». سه بار در صبح و سه بار در شب. من گفتم که آیا این کار علت خاصی دارد؟ گفت که من نمی‌دانم؛ فقط ایشان به من گفتند که این پیغام را به شما بدهم. من در آن زمان فکر کردم که شاید اتفاقی قرار است بیفتد و ذهنم درگیر موضوعات امنیتی مثل احتمال انفجار و یا ترور شد اما پس از چند ماه جنگ روی داد و اسرائیلی‌ها از روز اول به دنبال راهی می‌گشتند تا مکانی را که من در آن حضور دارم پیدا کنند و آنجا را بمباران کنند. پس از عملیات بمباران سنگینی که در آن جنگ رخ داد، براساس گفته‌ی خود اسرائیلی‌ها آنها فهمیده بودند که من در کدام ساختمان هستم و اقدام به بمباران سنگین آن مکان کرده بودند. پس از آن من فهمیدم که این دعا برای حفاظت در زمان جنگ بوده است، نه قبل از جنگ.»
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند
 
اتحاد قدرت های غربی برای از بین بردن او

او با اشاره به دشواری اوضاع جنگ سی و سه روزه و تشبیه سرنوشت آن به صحرای کربلا از سوی برخی از مسئولان حزب الله گفت: « یکی از برادرانی که از قم آمده بود در تماس با برادر دیگری به من گفت که آیت الله بهجت به شما تاکید کرده اند که مطمئن باشید که در این جنگ پیروز خواهید شد. این سخن در هفته اول جنگ و زمانی به گوش ما رسید که اصلا افقی از پیروزی برای ما مشهود نبود.»

 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند

مراد ما، آیت الله خامنه ای نیز در هفته اول جنگ با ارسال پیامی به من گفتند که این جنگ شبیه جنگ احزاب است و بدانید که شما بر اساس آیه قرآن در این جنگ پیروز شده و بلکه پس از جنگ به یک قدرت منطقه ای تبدیل خواهید شد و من نیز از روی مزاح به یکی از مسئولین بلند پایه که این پیام را برای من آورده بود گفتم: «همین که ما از این جنگ سالم بیرون بیاییم کافی است، قدرت منطقه شدن را نخواستیم.»
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند
 
امکان یک اتحاد معنوی

این قدرت جنبش است، قدرت آرامش خاموش آن، نبود ترس در رهبر آن در برابر خطر هر روزه از جانب وحشی ترین دشمنان روی زمین. نصرالله آگاه است: " همان طور که می دانید، یکی از مشخصه های حزب الله، «توکل» است، اعتماد به وعده الهی، قطعیت امداد الهی. به او پناه ببریم، به خداوند توسل بجوییم....این را به یقین می توانم بگویم که اگر وجوه معنوی نبود، مقاومت لبنان هم وجود نداشت...اکنون که به گذشته و آن روزها نگاه می کنیم، آن آرمانی که جوانان ما را به برداشتن سلاح، نبرد بی وقفه تحت لوای مقاومت و ادامه این راه دشوار برانگیخت، روشن‌تر از همیشه بر ما جلوه می‌کند: آن چیزی نبود جز ایمان به خدا در زیستن در مقابله با دشمن  به عنوان یک تکلیف الهی. اگر از جهاد در راه خدا غافل می شدیم، باید در قیامت پاسخ می دادیم."

 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند

چه می توان گفت؟ من به عنوان یک پیرو کم مقدار مسیح، که به خوبی به توصیه او برای اعتماد کردن به وعده الهی پایبندم، می توانم درک کنم که استاد نصرالله از چه حرف می زند. من حضور شریف او را قدر می گذارم که هر روز تسلیحات یهودی به دنبال شکار او هستند. و از صمیم قلب به آن یهودیتی احترام و ارادت دارم که «نتورِی کارتا» نماینده آن است، گروهی کوچک از خاخام ها و مومنان واقعی شریعت موسوی که دولت اسراییل را در حکم «توهین به مقدسات» و «مقابله با خداوند» معرفی می کنند و از همین رو همیشه مورد اذیت و آزار هستند. اگر مقامات واتیکان هنوز از مومنان واقعی خداوند بودند، نباید با به اصطلاح اسلام گرایان «میانه رو»(امثال عربستان و ترکیه) و خاخام های صهیونیست منادی مرگ و ویرانی از در آشتی در می آمدند، بلکه می بایست برادران حقیقی خود را در حزب الله و «نتورِی کارتا» تشخیص می‌دادند. با این وجود، اتحاد میان همه آن هایی که «به خداوند توسل می جویند»، اتفاق خواهد افتاد. من تاکید دارم که به چنان روزی امید داشته باشیم و برای تحقق آن دعا کنیم. گرچه (تا آن روز) قطعا باز حزب الله در فهرست گروه‌های تروریستی وارد می‌شود، چه از سوی آمریکایی‌ها (بخوانید صهیونیست‌ها) و حتی، با فتنه انگیزی سعودی‌ها، در جهان عرب سنی، تا «اسلام» همچنان از منابر و تریبون‌های وهابیون تبلیغ شود، که ضد همه گونه معنویت هستند. با این وجود، اسلام معتدل این جا (نزد حزب الله) است.
 
سید حسن نصرالله، رهبری که حتی صهیونیست ها هم به راستگویی اش اذعان دارند


در آخر، ذکر یک گزارش اجمالی، که بی شباهت به یک لطیفه تاریخی نیست، خالی از لطف نیست. «ایهود اولمرت»، نخست وزیر صهیونیست‌ها که دستور حمله به جنوب لبنان را در 2006 صادر کرده بود، اکنون در 70 سالگی، در زندان است تا محکومیت 19 ماهه خود را به جرم فساد مالی و ایجاد مانع در برابر اجرای قانون بگذراند. «موشه کتساو» (موسی قصاب)، رییس وقت اسراییل، با شکایت منشی‌هایش به جرم تجاوز باید چند سالی را در زندان بگذراند. ژنرال «دن هالوتس»، فرمانده نیروی هوایی اسراییل که مسوول شخم زدن زیرساخت‌های غیرنظامی بیروت در جریان جنگ 2006 بود، به جرم سوء مدیریت و اتلاف منابع با خفت از ارتش بیرون انداخته شد.



روایت خواندنی خبرنگار ایتالیایی؛

روایت خواندنی خبرنگار ایتالیایی؛
- فرمانده کشتار حجاج ایرانی در عربستان چه کسی بود +عکس
- نکته تکان دهنده آیت الله بهجت درباره نماز اول وقت
- خاطره آیت الله مقتدایی از فاجعه خونین فیضیه
- بنیانگذار فقه جعفری را چقدر می شناسیم؟
- پنج صبحانه‌ای که مغزتان را به کار می اندازد
- چرا سردار سلیمانی سردار قلبها شد؟ + تصاویر
- واکنش محسن رضایی به موضوع اختلاف ارتش و سپاه + عکس
- زنگ خطر سید علی خمینی را باید جدی گرفت
- سفارش و تأثیر دعا در سخنان امام صادق(ع)
- ۷عامل به عنوان راز پایداری امامت امام صادق
- مبارزه همه‌جانبه سیاسی امام صادق(ع)
- مرصاد به روایت حاج قاسم سلیمانی
- جهنم مرصاد برای منافقین
-
- آقایان مسؤول تعهد به شهدای گمنام یادتان نرود!
- تصاویر کشتار زائران ایرانی در حج (16+)
- تصاویر کشتار زائران ایرانی در حج (16+)
- کودتای آمریکا برای بازگرداندن شاه (1332 ه.ش)
- کودتای بیست و هشت مرداد1332
- اس ام اس مخصوص تولد امام رضا(ع)
- پیامک میلاد امام رضا علیه السلام
- پیامک ( اس ام اس ) میلاد امام رضا (ع)
- پیامک تبریک میلاد امام رضا
- سرود های ولادت حضرت ثامن الائمّه علی بن موسی الرّضا (علیه السلام)
- اس ام اس های ولادت امام رضا (ع)
- سالروز ولادت امام رضا (ع)
- 17 مرداد؛ روز خبرنگار
- روز خبرنگار هفدهم مرداد ماه
- اس ام اس ولادت حضرت معصومه(س)
- تاریخ دقیق ولادت حضرت معصومه و روز دختر سال ۹۵ :
- تاریخ دقیق ولادت حضرت معصومه و روز دختر سال ۹۵ :
- زندگینامه حضرت معصومه سلام الله علیها
- میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها
- ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر
- کریزی ها /تصاویر
- پیام تسلیت شهادت جانسوز امام جعفر صادق علیه السلام
- قبرستان بقیع /تصاویر
- نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام
- عکس نوشته شهادت امام صادق(ع)
- نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام
- تصاویرکمتردیده شده حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
- تسلیت شهادت امام صادق(ع)
- تسلیت شهادت امام صادق(ع)
- تصاویرزیبا/کریزی ها
- دو کودک دو قولوی سوری پس از کشته شدن والدینشان در قمیشلی
- تفاوت کانال باکانال
-
- الهی قمشه ای: انتخاب آیت الله خامنه ای یک امداد الهی بود.
- ماجرای ملاقات سعید جلیلی با آیت‌الله علم‌الهدی

تفاوت زمان امام حسین(ع) با امام صادق(ع) در گفتاری از شهید مطهری

کد خبر: ۶۱۰۴۲۴
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۱


تفاوت زمان امام حسین(ع) با امام صادق(ع) در گفتاری از شهید مطهری

شهادت امام حسین(ع) در سال ۶۱ هجری و شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸، یعنی وفات‌های این دو امام ۸۷ سال با یکدیگر تفاوت دارد. بنابراین اعصار این دو امام در همین حدود ۸۷ سال با همدیگر فرق دارد. در این مدت اوضاع دنیای اسلامی فوق‌العاده دگرگون شد.

به گزارش مشرق، استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از سخنان خود که در کتاب «سیری در سیره ائمه اطهار» به رشته تحریر در آمده است به ویژگی‌های زمان ششمین امام شیعیان و تفاوت دوران رئیس مکتب تشیع با دوران امامت امام حسین(ع) اشاره کرده است که در ادامه می‌آید:

*ویژگی‌های زمان امام صادق(ع)

زمان حضرت صادق(ع) از نظر اسلامی یک زمان منحصربفرد است، زمان نهضت‌ها و انقلاب‌های فکری، بیش از نهضت‌ها و انقلاب‌های سیاسی است، زمان حضرت صادق(ع) از دهه دوم قرن دوم تا دهه پنجم قرن دوم است.

یعنی پدرشان در سال 114 از دنیا رفته‌اند که ایشان امام وقت شده‌اند و خودشان تا 148 نزدیک نیمه این قرن حیات داشته‌اند، تقریباً یک قرن و نیم از ابتدای ظهور اسلام و نزدیک یک قرن از فتوحات اسلامی می‌گذرد، دو سه نسل از تازه مسلمان‌ها از ملت‌های مختلف وارد جهان اسلام شده‌اند، از زمان بنی‌امیه شروع شده به ترجمه کتاب‌ها، ملت‌هایی که هر کدام یک ثقافت و فرهنگی داشته‌اند، وارد دنیای اسلام شده‌اند، نهضت سیاسی یک نهضت کوچکی در دنیای اسلام بود، نهضت‌های فرهنگی زیادی وجود داشت و بسیاری از این نهضت‌ها اسلام را تهدید می‌کرد.

زنادقه در این زمان ظهور کردند که خود داستانی هستند، اینها که منکر خدا و دین و پیغمبر بودند و بنی العباس هم روی یک حساب‌هایی به آن‌ها آزادی داده بودند. مسأله تصوف به شکل دیگری پیدا شده بود. همچنین فقهایی پیدا شده بودند که فقه را بر یک اساس دیگری (رأی و قیاس و غیره) به وجود آورده بودند. یک اختلاف افکاری در دنیای اسلام پیدا شده بود که نظیرش قبلش نبود، بعدش هم پیدا نشد.

زمان حضرت صادق(ع) با زمان امام حسین(ع) از زمین تا آسمان تفاوت داشت. زمان امام حسین(ع) یک دوره اختناق کامل بود و لهذا از امام حسین(ع)، در تمام مدت امامت ایشان، آن چیزی که به صورت حدیث نقل شده ظاهراً از پنج شش جمله تجاوز نمی‌کند، برعکس، در زمان امام صادق(ع) در اثر همین اختلافات سیاسی و همین نهضت‌های فرهنگی آن چنان زمینه فراهم شد که نام چهار هزار شاگرد برای حضرت در کتب ثبت شده.

لهذا اگر ما فرض کنیم (در صورتی که فرضش هم غلط است) که حضرت صادق(ع) در زمان خودش از نظر سیاسی در همان شرایطی بود که امام حسین(ع) بود، در صورتی که این طور هم نیست، از یک جهت دیگر یک تفاوت زیاد میان موقعیت حضرت صادق(ع) و موقعیت امام حسین(ع) بود.

امام حسین(ع) - که البته بر شهادتش آثار زیادی بار است - اگر شهید نمی‌شد چه بود؟ یک وجود معطل در خانه و در به رویش بسته، ولی امام صادق(ع) اگر فرض هم کنیم که شهید می‌شد و همان نتایج شهادت امام حسین(ع) بر شهادت او بار بود در شهید نشدنش یک نهضت علمی و فکری را در دنیای اسلام رهبری کرد که در سرنوشت تمام دنیای اسلام نه تنها شیعه مؤثر بوده است.

در زمان ایشان یک وضعی پیش آمد که همه کسانی که داعیه حکومت و خلافت داشتند به جنب و جوش آمدند، جز امام صادق(ع) که اساساً کنار کشید و خصوصیت اصلی زمان ایشان همان علل و موجباتی بود که سبب شد حکومت از امویان به عباسیان منتقل شود و به علاوه ما می‌بینیم که شخصیتی مانند «ابوسلمه خلال» که او بر ابومسلم هم تقدم داشته(او را می‌گفتند «وزیر آل محمد» و ابومسلم را می‌گفتند «امیر آل محمد»، برای انتقال حکومت از امویان به عباسیان تلاش می‌کند)، البته ابوسلمه پس از انقراض اموی‌ها و استقرار حکومت بر عباسی‌ها تغییر عقیده می‌دهد و به فکر می‌افتد که خلافت را به آل‌علی منتقل کند و دو نامه به وسیله دو نفر به مدینه می‌فرستد یکی برای امام صادق(ع) و یکی برای عبدالله محض که از بنی اعمال حضرت و از اولاد امام مجتبی(ع) بود و از این دو نفر عبدالله محض خوشحال می شود و استقبال می‌کند، ولی امام صادق(ع) فوق‌العاده بی‌اعتنایی می‌کند، حتی نامه‌اش را نمی‌خواند و در حضور آورنده آن، جلوی چراغ می‌گیرد و می‌سوزاند، می گوید جواب این نامه همین است.

به طور کلی این مطلب بسیار روشن است که امام صادق(ع) از نظر تصدی امر حکومت و خلافت خیلی حالت کناره‌گیری به خود گرفت و هیچ گونه اقدامی که نشانه‌ای از تمایل امام باشد، به اینکه زعامت را در دست گیرد وجود نداشت، این به چه علت بوده و چه جهتی در کار بوده است؟ البته در این جهت شک نیست که اگر فرض کنیم که زمینه، زمینه مساعدی برای امام بود که اگر اقدام کرد حکومت را در دست می‌گرفت، امام می‌بایست اقدام می‌کرد، ولی صحبت در این جهت است که اگر زمینه صددرصد مساعد نبود و مثلاً صدی پنجاه مساعد بود، چه مانعی داشت که امام اقدام می‌کرد، حتی اگر کشته می شد. باز همان مقایسه با وضع و روش امام حسین(ع) مطرح می شود.

*مقایسه زمان امام حسین(ع) و زمان امام صادق(ع)

فاصله این دو عصر نزدیک یک قرن است. شهادت امام حسین(ع) در سال 61 هجری است و وفات امام صادق(ع) در سال 148، یعنی وفات‌های این دو امام 87 سال با یکدیگر تفاوت دارد. بنابراین باید گفت عصرهای این دو امام در همین حدود 87 سال با همدیگر فرق دارد. در این مدت اوضاع دنیای اسلامی فوق‌العاده دگرگون شد، در زمان امام حسین(ع) یک مسأله بیشتر برای دنیای اسلام وجود نداشت که همان مسأله حکومت و خلافت بود، همه عوامل را همان حکومت و دستگاه خلافت تشکیل می‌داد، خلافت به معنی همه چیز بود و همه چیز به معنی خلافت، یعنی آن جامعه بسیط اسلامی که به وجود آمده بود، به همان حالت بساطت خودش باقی بود، بحث در این بود که آن کسی که زعیم امر است چه کسی باشد؟ و به همین جهت دستگاه خلافت نیز بر جمیع شئون حکومت نفوذ کامل داشت.

معاویه یک بساط دیکتاتوری عجیب و فوق‌العاده‌ای داشت، یعنی وضع و زمان هم شرایط را برای او فراهم داشت که واقعاً اجازه نفس کشیدن به کسی نمی‌داد، اگر مردم می‌خواستند چیزی را برای یکدیگر نقل کنند که بر خلاف سیاست حکومت بود، امکان نداشت و نوشته‌اند که اگر کسی خواست حدیثی را برای دیگری نقل کند که آن حدیث در فضیلت علی(ع) بود، تا صددرصد مطمئن نمی‌شد که او موضوع را فاش نمی‌کند، نمی‌گفت، می‌رفتند در صندوقخانه‌ها و آن را بازگو می‌کردند، وضع عجیبی بود، در همه نمازجمعه‌ها امیرالمؤمنین(ع) را لعن می‌کردند، در حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، امیرالمؤمنین(ع) را بالای منبر در مسجد پیغمبر(ص) لعن می‌کردند، و لهذا ما می بینیم که تاریخ امام حسین(ع) در دوران حکومت معاویه یعنی بعد از شهادت حضرت امیر(ع) تا شهادت خود حضرت امام حسین(ع) یک تاریخ مجهولی است، هیچ کس کوچکترین سراغی از امام حسین(ع) نمی‌دهد، هیچ کس یک خبری، یک حدیثی، یک جمله‌ای، یک مکالمه‌ای، یک خطبه‌ای، یک خطابه‌ای، یک ملاقاتی را نقل نمی‌کند، اینها را در یک انزوای عجیبی قرار داده بودند که اصلاً کسی تماس هم نمی‌توانست با آن‌ها بگیرد، امام حسین(ع) با آن وضع اگر پنجاه سال دیگر هم عمر می‌کرد، باز همین طور بود یعنی سه جمله هم از او نقل نمی‌شد، زمینه هرگونه فعالیت گرفته شده بود.

در اواخر دوره بنی‌امیه که منجر به سقوط آن‌ها شد و در زمان بنی‌العباس عموماً بالخصوص در ابتدای آن اوضاع طور دیگری شد، نمی‌خواهم آن را به حساب آزادمنشی بنی‌العباس بگذارم، به حساب طبیعت جامعه اسلامی باید گذاشت، به گونه‌ای که اولاً حریت فکری در میان مردم پیدا شد، در اینکه چنین حریتی بوده است، آزادی فکر و آزادی عقیده وجود داشته بحثی نیست. منتها صحبت در این است که منشاء این آزادی فکری چه بود؟ و آیا واقعاً سیاست بنی العباس چنین بود؟ و ثانیاً شور و نشاط علمی در میان مردم پدید آمد، یک شور و نشاط علمی‌ای که در تاریخ بشر کم‌سابقه است که ملتی با این شور و نشاط به سوی علوم روی آورد، اعم از علوم اسلامی یعنی علومی که مستقیماً مربوط به اسلام است، مثل علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، مسائل مربوط به کلام و قسمت‌های مختلف ادبیات و یا علومی که مربوط به اسلام نیست، به اصطلاح علوم بشری است یعنی علوم کلی انسانی است، مثل طب، فلسفه، نجوم و ریاضیات.

این را در کتب تاریخ نوشته‌اند که ناگهان یک حرکت و یک جنبش علمی فوق‌العاده ای پیدا می‌شود و زمینه برای اینکه اگر کسی متاع فکری دارد عرضه بدارد، فوق‌العاده آماده می‌گردد، یعنی همان زمینه‌ای که در زمان‌های سابق تا قبل از اواخر زمان امام باقر(ع) و دوره امام صادق(ع) اصلاً وجود نداشت، یک دفعه فراهم شد که هر کس مرد میدان علم و فکر و سخن است بیاید حرف خودش را بگوید. البته در این امر عوامل زیادی دخالت داشت که اگر بنی العباس هم می‌خواستند جلویش را بگیرند امکان نداشت زیرا نژادهای دیگر - غیر از نژاد عرب - وارد دنیای اسلام شده بودند که از همه آن نژادها پرشورتر همین نژاد ایرانی بود، از جمله آن نژادها مصری بود. از همه‌شان قوی‌تر و نیرومندتر و دانشمندتر بین‌النهرینی‌ها و سوریه‌ای‌ها بودند که این مناطق یکی از مراکز تمدن آن عصر بود، این ملل مختلف که آمدند، خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها، زمینه را برای اینکه افکار تبادل شود فراهم کرد و اینها هم که مسلمان شده بودند، بیشتر می‌خواستند از ماهیت اسلام سر در آورند، اعراب آنقدرها تعمق و تدبر و کاوش در قرآن نمی‌کردند، ولی ملت‌های دیگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائل مربوط به آن کاوش می‌کردند که حد نداشت، روی کلمه به کلمه قرآن فکر و حساب کردند.

منبع:فارس

احمداسماعیلی کریزی و.../تصاویر

ن : Ahmad
ت : شنبه 9 مرداد 1395
مدینه ی منوره
  • 9likes
  • 0comments
  • baghdasht1.blogfa.com 
بار دیگر ظالمانه، خیل جلادان شبانه
با دو دست بسته بردند یک غریبی را ز خانه
بار دیگر دست گلچین در مدینه آتش افروخت
بار دیگر آشیانی در میان شعله ها سوخت
داغ یک دسته شقایق، بر دل خونین صادق
بار دیگر شد شکسته حرمت قرآن ناطق

شهادت امام صادق علیه السلام تسلیت باد
    بیاد سه سردار بخش کوهسرخ.و دوسردار روستای کریز سرداران و دلاوران جنگ دفاع مقدس یزدانی و صادقی. جهت شادی روحشان صلوات
baghdasht1.blogfa.com
    • 23likes
    • 0comments
    ‌ ‌ 
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=
    احمداسماعیلی کریزی